بسم الله الرحمن الرحیم
مغالطات در زمینه ولایت و امامت
قسمت اول
قصد دارم به تدریج در مورد مهمترین و خطرناک ترین صحبتهای این شخص مطالبی را خدمت شما خوانندگان گرامی عرض کنم
قسمت اول این مطلب تقدیم میشود
ابتدا به فرمایشات امام خمینی در زمینه مجلس خبرگان که بحث با آن آغاز می شود توجه کنید
مجلس خبرگان در راستاى تقویت نهاد رهبرى
امروز در ملت ما مطرح است قضیه مجلس خبرگان براى تعیین رهبرى. این مسئلهاى است که نباید ملت ایران براى آن کم ارج قائل باشد. الآن یک دسته از فرارى [ها]- که شنیدم- دوره افتادهاند که این مجلس خبرگان نباید باشد، براى اینکه تضعیف رهبرى است. مجلس خبرگان تقویت رهبرى است. گول این حرفها را نخورند. باید همه وارد بشوند. این یک تکلیف است. حفظ اسلام یک تکلیف شرعى است براى همه ما. حفظ مملکت توحیدى یک تکلیفى است براى همه قشرهاى ملت. و چنانچه همه با هم نباشند و در صحنه حاضر نباشند و رأى به وکلا ندهند و رأى به مجلس خبرگان ندهند و وکلایى که باید تعیین بشود و کسرى دارند رأى کم بیاورند، این [ها] برخلاف تکلیف عمل کردهاند. باید همه در صحنه باشند و همه وارد باشند. و من به قشر روحانیت هم عرض مىکنم که کناره گیرى موجب این مىشود که همانطورى که در زمان سابق از [این] کناره گیرى علماى مذاهب، اسباب این شد که ملت ما و بزرگانشان جدا شدند و هر کارى خواستند دولتها کردند و دولتها را به حال خود گذاشتند و هرطور سرکشى خواستند کردند، چنانچه شما از صحنه بیرون بروید و علما، دانشمندان از صحنه بیرون بروند، این اسباب این مىشود که باز آن مسائل سابق پیش بیاید. امروز تکلیف است؛ مجلس خبرگان تکلیف است براى همه که هم در آن که مىخواهد خبره بشود باید برود اسم نویسى کند، آن که لایق است برود و اسم نویسى کند و ملت به آنها رأى بدهند. در هر صورت، چنانچه ما همهمان در صحنه نباشیم و همه به فکر این نباشیم که این کشور را از شرّ مفسدان نجات بدهیم، اگر به فکر نباشیم- خداى نخواسته- اگر در وضع حاضر هم خیلى تأثیر نکند، در وضع آینده ملت باز تأثیر مىکند و- خداى نخواسته- دوباره ملت ما را گرفتار آنطور اشخاص مىکند که بر صغیر و کبیر ما رحم نکنند. و من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالى به همه ما توفیق بدهد که خدمت کنیم به این کشور، خدمت کنیم به این ملت و همه ما با هم باشیم و بر ضد کسانى که برخلاف این ملت هستند، برخلاف مصالح این ملت هستند، نهضت خودمان را حفظ کنیم و ان شاء اللَّه، در طول تاریخ، دیگر گرفتار آن حکومتهایى که خودشان را از مردم جدا مىدانستند و براى خودشان دستگاههاى سلطنتى درست کرده بودند، گرفتار ان شاء اللَّه، نشویم ..
- والسلام علینا و على عباداللَّه الصالحین.
( صحیفه امام، ج17، ص: 102)
از اشتباهات بارز آقای یعقوبی حمله به مجلس خبرگان است . وی بر این باور است که ولی جامعه اسلامی باید مستقیما و بدون واسطه از سوی امام زمان تعیین شود و اعضای مجلس خبرگان به دلیل اینکه معنای ولایت فقیه را فهمیدهاند حق خود میدانند که در تعیین رهبری دخالت کنند از همین رو احکام این مجلس را با مصوبات سقیفه بنی ساعده برابر میداند:« مجلس خبرگان در نظام عالم حکم سقیفه بنی ساعده را دارد.»[1] « قیمت مجلس خبرگان قیمت سقیفه بنی ساعده است و افراد مجلس خبرگان در نظام عالم قیمت افراد سقیفه بنی ساعده را پیدا میکنند ............ مجلس خبرگان مقولهای است بسیار منفی، بسیار زشت بسیار جهنمی.»[2] آقای یعقوبی علت حمله خود به مجلس خبرگان را عدم درک صحیح آنها از معنای ولایت فقیه میداند و معتقد است اعضای خبرگان مفهوم واقعی ولایت فقیه را نفهمیدهاند: « این ماها هستیم از معارف بی خبران که میگوییم ولی فقیه هم باید حساب پس بدهد. نه عزیز من، اگر شما واقعاً میفهمید ولایت فقیه یعنی چه؟ آن موقع میفهمیدید دارید بیاحترامی میکنید............ بنده عرض میکنم علمای شیعه ولایت و مطلقه فقیه را نفهمیده اند اگر فهمیده بودند این حرف را نمیزدند اگر فهمیده بودند جسارت نمیکردند که ولایت فقیه را باید بازخواست کرد............به مجلس خبرگان رهبری بنده اعتراض دارم. آقایان خبرگان رهبری! شما در چه خبره هستید؟ در دین خدا؟ شما میفهمید حاکم یعنی چه؟بنده خیلی شدید به مجلس خبرگان اعتراض دارم. قبولشان ندارمها. خبرگان حق ندارد حاکم الهی را انتخاب کنند. حاکم را خدا انتخاب میکند و رهبر معظم انقلاب را امام زمان انتخاب کرده............به مجلس خبرگان چه ربطی دارد؟ ........مجلس خبرگان این وسط چه کاره است چون حریم، حریم ولایت فقیه هست. من آقایان خبرگان را نفرین نمیکنم و گرنه نفرینم هم سریع میگیرد.»[3]
آقای یعقوبی مصداق بارز ولایت گریزی است چرا که با وجود اینکه حضرت امام خمینی آنهمه در مورد اهمیت خبرگان سخن فرموده اند با این وجود اینطور حرف میزند و فکر میکند که میتواند با این نوع صحبت ما را قانع کند که وی پیرو ولی فقیه است.به نظر میرسد آقای یعقوبی درک درستی از مفهوم ولایت فقیه نداشته و معنای مختلف ولایت را در بحث ولایت فقیه خلط کرده و مباحثی را که مربوط به ولایت تکوینی است درحوزه ولایت فقیه داخل نموده و به چنین نتیجهای درباره مجلس خبرگان رسیده است:« .......انسان اول باید از سد موجودات دخانی عبور کند سپس وارد برزخ شود سپس برزخش را اصلاح و شفاف کند و سپس در ولایت برود.در آنجا فقط میتواند کار ولایی کند و نمیتواند آنچه را میبیند بیان کند چون ولایت به این سادگی قابل توضیح نیست کما اینکه امام (ره) که به ولایت رسانده شد نمیتوانست توضیح دهید شما توضیح ولایت فقیه را از امام (ره) هم نمییابید آن توضیحی که دست شما را بگیرد- ایشان دیده بود لذا میگفت: باور کنید که ولایت مطلقه است»[4] « ....... یک موقع ما مقوله ولایت فقیه را با این معنا مطرح میکنیم که کسانی بیایند فقیهی عادل و دارای شرایط خاصی را به عنوان حاکم، به عنوان سرپرست بخشی از سرزمینهای مسلمین تعیین کنند چنین فردی...........توانش، توان یک بشر معمولی است . واقعاً چنین افرادی در صحنههای اجتماعی موفق میشوند؟ ........از این جنبه با بحث ولایت فقیه آشنا هستیم............ در مورد معنای ولایت فقیه...........یک مقدار بیشتر باز کنیم.........بعضی انسانها.......... خداوند.............دستش را میگیرد، رشدش میدهد.............لطیفتر میکند و ارتقاء میدهد .........بالا میبرد.............از یک حدی که او را بالاتر برد......میتواند از دریای بیکرانی که در فراتر از عالم ارواح است بهره ببرد. به او ؟؟؟؟؟ از جنس آن عوالم میدهند یکی از مقولههایی که بالاتر از ارواح مطرح است مقوله ولایت است......... یک موقع اشخاص را ارتقاء میدهند ت ابه آن بالا برسانند، به ولایت برسانند به دریایی بیکران ولایت متصل کنند امام (ره) همان کسی که مقوله ولایت فقیه را در چند بحث و درس در عراق مطرح کرد........ در سنین آخر عمرش با این مقوله جدید آشنا شد............. خداوند ایشان را با مقوله ولایت مطلقه آشنا کرد. وقتی ولایت مطلقه باشد دیگر قابل بازخواست نیست، آن کسیکه به او ولایت داده شده میتواند بگوید آقا شما امروز نماز نخوان. باز خواستی از او نیست میتواند اعمالی انجام دهد که اگر کسی در عوالم پایین، بدون اذن شارع انجام بدهد شدیداً مورد بازخواست وعقوبت قرار گیرد. در نظام الهی، اگر کسی را به آنجا برسانند او میتواند اعمال ولایت بکند...... امام (ره) زمانیکه از او در مورد ولایت مطلقه سؤال میشود میفرماید: چه بگویم. ولی همین قدر بدایند که ......ولی فقیه در خیلی از چیزها میتواند دخل و تصرف کند....کسیکه به آن ولایت مطلق رسانده بشود چه کارهایی میتواند انجام بدهد و مورد بازخواست نیست و کارش مورد تایید خداوند است....ولایت مطلقه با فقه، با آن اندازهای که در حوزههای علمیه تدریس میشود. نمیخواند. در فقه صحبت از قوانین نسبتاً ثابت است در ولایت مطلقه صحبت از این است که ولی مطلق.........میتواند در قوانین فقهیی دخل و تصرف کند لذا امام این ماجرا را مسکوت گذاشت در حالیکه ولی فقیه بود...... حتی به این معنای دوم.»[5] مطلب دیگری که در سخنان آقای یعقوبی وجود دارد و به نظر میرسد بیشتر زمینه سازی برای سیادت نیست و آقایی خودش میباشد این است که فقاهت را شرط لازم رهبری و ولایت نمیداند:«در هیچ جا شما نمیبینید که شخص به لحاظ فقاهتش ولایت داشته باشد ...... اگر به امام ولایت داده شد که یقیناً داده شد، نه به لحاظ فقاهتشان بود، ......امام زمان به لحاظ صفاتی که در ایشان دیدند به ایشان (ولایت) عطا کردند به لحاظ صفاتی که در ایشان دیدند اگر میگوئیم امام (ره) ولایت داشت نه به لحاظ فقاهتشان اگر رهبر معظم انقلاب، ولایت دارند نه به لحاظ فقاهتشان است، نه به لحاظ مجلس خبرگان چون اینها در یک پله بالاتر (عوالم بالاتر) قیمت ندارد. ما نظام جمهوری اسلامی را چنان بنا کنیم که در عوالم بالاتر معنی داشته باشد.» [6] « عموم طرفداران ولایت فقیه آقا را به عنوان ولی فقیه قبول دارند و میگویند که چون مجلس خبرگان تعیین کرده است ولی برای بنده این طریق نه قداست دارد و نه مشروعیت، آقا را به خاطر آن جنبه و معنای دوم قبول دارم چون تائیدات را از ورای عالم ارواح در مورد ایشان میبینم. خداوند مارا تا حدی با این مقولهها و این جنسیتها آشنا کرده است تا نگاه میکنیم فوری مشخص میشود که این جنس، عادی نیست ....... اگر شما هم این کلام بنده برایتان قابل اعتناء است از این جنبه ولایت فقیه را قبول داشته باشند که قیمتش از آن نوع اول خیلی بیشتر است. نوع اول مشروعیت ندارد قد است ندارد، چون انتخابی در دنیا است پایم را از بگذارم بیرون، در عالم برزخ، هر چه شخص گوید من ولی فقیه هستم میگویند در دنیا ولی فقیه بودی، .......اینجا یک رعیت هستی..........ولی در نوع دوم، شخص هم در دنیا حاکم است هم در برزخ چون آن کسی که به او ولایت داد.........در برزخ هم همان شخص ولی است.»[7]
اولاً : از این سخنان به خوبی معلوم میشود که آقای یعقوبی هنوز فرق ولایت تکوینی و تشریعی را نمیداند زیرا ولایت تشریعی در برزخ اصلاً معنی ندارد خواه ولایت دنیایی ولی را امام زمان عطاء کرده باشد یا مجلس خبرگان. زیرا شکی نیست که دایره تشریع و حاکمیت در اسلام، دایره دنیا بوده و شامل برزخ نمیشود یعنی اصلاً در برزخ حاکمیت و ولایت و احکام شرع، موضوعیت ندارد تا نیازمند ولی فقیه باشد و ولایت تکوینی نیز که به افراد عطا میشود محدویت نداشته و همه افراد بشر میتوانند در عرض همدیگر از چنین ولایتی برخوردار باشند.
ثانیاً: مقید کردن ولایت ازنوع دوم که آقای یعقوبی میگوید به واژه فقیه کاری بیهوده است زیرا چنانکه خود وی نیز تصریح کرده است این ولایت به لحاظ صلاحیت ذاتی و صفات تقوایی به فرد داده میشود خواه فقیه باشد یا نه. بنابراین نمیشود گفت شما ولایت فقیه را به معنای دوم قبول داشته باشید چون فقه و فقاهت در این نوع ولایت، هیچ اثری ندارد. چنانکه قبلاً اشاره شد از این سخنان معلوم میشود که آقای یعقوبی درک درستی از ولایت و ولایت فقیه نداشته و مفاهیمی را درباره ولایت تکوینی مطرح میشود در حوزه مباحث ولایت تشریعی فقیه مطرح میکند. شاید گفتگو شود. منظور وی این است که ولی فقیه باید دارای ولایت تکوینی هم باشد تا بتواند مشکلات جامعه را حل کند. ولی به نظر میرسد آقای یعقوبی بسیار با هوشتر از آن است که این مسائل را درک ننماید. بنابراین به نظر میرسد به دنبال هدف دیگری است که با کنار هم گذاشتن سخنان وی شاید بتوان آن را کشف نمود. وی از یک سو میگوید ولی و سرپرست جامعه باید دارای ولایت از نوع دوم بوده تا قداست و ارزش داشته باشد . و چنین کسی توانش از توان یک انسان معمولی بالاتر بوده و میتوان تصرفاتی بکند و اثراتی نیز بجا بگذارد. و از سوی دیگر، شرط فقاهت را به عنوان پیش نیاز ولی شدن منتفی میداند و معتقد است ولایت امام خمینی و مقام معظم رهبری به خاطر فقاهتشان نبوده و امام زمان آنها را به خاطر صفاتی که داشتهاند به این مقام منصوب کرده و امام میتواند هر کسی را که خواست حتی اگر یک چوب خشک یا یک جوان باشد به عنوان ولی جامعه منصوب نماید و کسی حق اعتراض و دخالت ندارد. در کجا آمده که حکومت زیر مجموعه فقه است. کدام آیه را داریم؟ ! حالا اگر امام (ع) محبت میکنند و فقیهی را سرپرست جامعه قرار میدهند، همانگونه میتواند یک چوب خشک را هم قرار بدهند، میتوانند یک جوان را هم قرار بدهند کما اینکه اسامه 18 ساله را رهبر یک لشکر قرار دادند. حالا هم صلاح دانستهاند که اعلم فقهای زمانه را رهبر قرار بدهند روی چشممان. نه تنها حسادت نمیکنیم بلکه افتخار میکنیم. ولی این یک روال نیست که امام حتماً باید افقه فقهای زمانه را سرپرست جامعه قرار بدهند. چه بسا یک موقع یک بچه را سرپرست جامعه قرار بدهند. خودشان از جانب خدا اختیار دارند به دیگری چه ربطی دارد شما یک موقع میخواهید........... وکیلتان را یک نوجوان قرار دهید یک جوان قرار دهید.......... به کسی چه ربطی دارد آیا شما اختیار ندارید؟! چنانکه مشاهده شد وی تصریح میکند که رهبر جامعه اسلامی لازم نیست فقیه باشد و یک جوان هم میتواند به این مقام منصوب شود. تنها شرطی که برای ولی جامعه اسلامی به نظر آقای یعقوبی وجود دارد این است که با مقوله ولایت به معنای دوم آشنا بوده و به مقام ولایت مطلقه رسیده باشد و بتواند تصرفاتی در عالم انجام دهد. و چنانکه در چند سطر قبل از این اشاره شد وی مدعی است از چنین ولایتی برخوردار بوده و تا طرف را ببیند میفهمد جنس او عادی است یا اینکه دستی در عالم ولایت دارد.بنظر میرسد این جریان در همین نظرشان که ولی فقیه باید تصرف داشته باشد در آینده بخواهند شخصی را علم کنند که با ریاضیت های باطل توانسته باشد کارهایی را انجام دهد.(فتنه سامری)
ثالثا:وی همچنین بصورت ضمنی به مسئله بابی گری اشاره میکند و میگوید ولی فقیه باب امام زمان است در حالی که این نظر باطل است و این از کلید واژه های اصلی این شخص محسوب میشود.
[1] -نظام عالم، جلسه 7، ص3.
[2] - نظام عالم ، جلسه 7، ص 14 و 15
[3] - نظام عالم، جلسه3، ص13 و 14.
[4] - به سوی ظهور، جلسه7، ص 19 و 20.
[5] - جهل شب با کاروان حسینی، ص 110و 111و 112 .
[6] - چهل شب با کاروان حسینی، ص 189.
[7] - چهل شب با کاروان حسینی، ص 114.