ع.ی
دوستان گرامی پیشاپیش بابت تاخیر در نوشته ها عذر میخواهم و علت اصلی نیز مشغله اینجانب است.
با توجه به وقت گیر بودن پرداختن به خط به خط نوشته های علی یعقوبی به صورت اجمالی صحبتهای او را نقد میکنیم
در ضمن از خود آقای یعقوبی نیز بیشتر بدانیم
آقای علی یعقوبی در تاریخ 1344هجری شمسی در تهران متولد شده و تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در این شهر ادامه داده و در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تحصیل میشود لیکن به دلیل مشکلاتی که برای وی پیش میآید از دانشگاه اخراج میشود. پدرنامبرده آقای زین العابدین یعقوبی در سال 61 توسط عوامل گروهک منافقین به شهادت میرسد. آقای یعقوبی پس از ورود به عرصه اجتماع و حضور در دانشگاه فعالیتهای انحرافی خود را آغاز میکند[1] وی ابتدا با برگزاری جلسات سخنرانی برای دانشجویان، بسیجیان، و بچههای هیئتی، کم کم افرادی را به دور خود جمع نموده و به طرح مباحثی همچون توحید، ولایت و عوامل غیبت و ....... میپردازد. پس از آنکه جلسات وی با اقبال نسبتاً خوبی روبرو میشود جلسات خود را به صورت سخنرانی هفتگی ادامه میدهد. و حدود هفتصد تا هزار نفر نیز از قشر جوان، نهادها و ارگانهای مختلف در این جلسات شرکت مینمایند. و حاصل این سخنرانیها به صورت جزواتی با عنوان نظام عالم (85 جزوه) و نظام بشر (44 جزوه) و به سوی ظهور (20 جزوه) و همچنین کتابی با عنوان چهل شب با کاروان حسینی (حدوداً پانصد صفحه) منتشر شده است. وی همچنین مطالب خود را از طریق سایت اطلاع رسانی Zohoor. Net در اختیار مخاطبین خود- البته با عناوینی مستعار نظیر آشپز کاروان- قرار میدهد. آقای یعقوبی به دلیل پیشگویی عوامل ترور پدر خود، به مدت سه ماه و اندی نیز در حبس بوده و پس از اظهار ندامت آزاد میشود. وی در غالب سخنرانیهای خود ادعا میکند مطالبی که بیان میکند در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند. وی همچنین معتقد است هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمیداند. و در بسیاری از سخنرانیهای خود به علمای شیعه حمله نموده و آنها رابه قصور در فهم معارف دین متهم میکند. دربعضی موارد نیز تحدی نموده و آنها را به مبارزه و محاجه میطلبد. و یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدارکردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی میکند.
هر چند سخنانی که آقای یعقوبی بر زبان میراند بسیار ضعیفتر از آن است که نیازمند نقد و بررسی باشد اما با توجه به اینکه این سخنان از سوی بعضی از اقشار جامعه مورد اقبال قرار گرفته است، ضروری مینماید نقدی بر این مطالب و پایه و اساس آنها و شیوههای ورود وی در این مباحث، نوشته شود.
اولین سوالی که درباره آقای یعقوبی و هرکس دیگری که مثل آقای یعقوبی به مباحث دینی میپردازد مطرح میشود این است که منشاء این مطالب کجا بوده و گوینده آن، نزد کدام عالم دینی درس خوانده است؟ و میزان معلومات حوزوی وی چقدر بوده است؟ آیا اصولاً وارد شدن به این گونه مباحث نیازمند کسب معلومات حوزوی و شاگردی کردن نزد علمای دینی میباشدیا خیر؟
بدون تردید سخن گفتن در حوزه مباحث دینی و برداشت و استنباط از گزارهها و آموزههای دین همچون هر حوزه دیگری نیازمند تخصص لازم است. و تخصصهای لازم برای برداشت ازمتون دینی عبارتند از: علم صرف، علم نحو، علم معانیبیان، علم منطق، علم اصول، علم رجال، علم درایة الحدیث، علم قرائت، علم تفسیر و بعضی علوم دیگر، که اصطلاحاً با عنوان علوم حوزوی از آنها یاد میشود. و هر کس که از این علوم بیبهره یا کم بهره باشد برداشت او، از متون دینی حتی برای خود وی حجیت نداشته و عذر آور نمیباشد. چنین کسی مانند کسی است که بدون داشتن تخصص لازم درباره نقص فنی خودرو، نسبت به نقص خاصی به باور و یقین رسیده است. وقتی عاقلانه به قضاوت درباره این یقین مینشینیم حجیت آن را نسبت به خودروی خود صاحب این یقین نیز انکار کرده و اقدام این شخص را برای رفع نقص خودروی خود _ با استناد به این مسئله که ممکن است کار، خراب تر شود _ تخطه مینمایم و صد البته معلوم است که به نظرات غیر کارشناسی چنین شخصی نسبت به خودروی خودمان هیچ اعتنایی نمیکنیم. در حوزه برداشت از متون دینی نیز امر به همین شکل است. یعنی برداشت کسی که از تخصص لازم برای این امر برخوردار نمی باشد(با علوم حوزوی آشنایی ندارد) از متون دینی، برای خود فرد و دیگران حجیت ندارد. یعنی حتی خود این شخص حق ندارد برداشت خود از متون دینی را ملاک عمل خویش قرار دهد. و اگر چنین کند و خطایی رخ دهد، در پیشگاه خداوند معذور نمیباشد. و وقتی خود این شخص، نسبت به برداشت خود، چنین، وضیعتی دارد، طبیعتاً دیگران هم نمی توانند به این عقیده پایبند باشند. و ظاهراً آقای علی یعقوبی از تخصص لازم برای استنباط از متون دینی برخوردار نمیباشد. خود وی در این باره چنین میگوید:
اصلاً سواد حوزوی ندارم. کسی دو دقیقه با من صحبت کند متوجه میشود، در همان دو سه دقیقه اول، و چه بسا با همان کلمات اول متوجه میشود که بنده اصلاً سواد حوزوی ندارم[2].
قطعاً چنین کسی، توانایی استنباط از متون دینی را ندارد. زیرا وقتی کسی اصلاً سواد حوزوی نداشته باشد یعنی نزد هیچ عالم دینی درس نخوانده قطعاً با راه و روش استنباط از متون دینی آشنا نمیباشد. حال این سوال مطرح میشود که آقای یعقوبی مطالب خود را از چه کسی آموخته است؟ و نزد چه کسی شاگردی کرده است؟ وی در عین حال که اقرار میکند اصلاًسواد حوزوی ندارد از شاگردی خود نزد معلمی گمنام سخن میگوید:
« مباحث من از معلمی گمنام است که نام و نشان او گم است. بعضی سوال میکنند معلم شما کیست؟ در جواب عرض میکنم معلم من کسی است که این مطالب را مطرح میکند چه کسی میتواند این مطالب را مطرح کند؟ شاید کسی بگوید یک آدم معمولی. میگویم باشد شما اینطور فکرکن. شاید کسی بگوید یک عالم. میگویم شما هم این طور فکر کن. شخص را با صفت بشناسید نه با اسم. اسم گذرا است و موقت است سیمای انسان در عوالم ثابت است»[3].
وی همچنین در ضمن تهاجم به علمای شیعه و برتر خواندن خود از آنها درباره معلم خود میگوید:
« معلم بنده مدتی است که شهید شده است و از غیر او هم مطلب نمیگیرم»[4].
همچنین در جای دیگری با حمله به علمای شیعه و اینکه اگر صد عالم، صد شبانهروز زحمت بکشند و بخواهند درباره حنیفیت سخن بگویند به اندازهای که وی فی البداهه در این باره حرف دارد مطلب نخواهند داشت، درباره معلم خود میگوید:« معلم بنده 1400 سال است که شهید شده است»[5]
این معلم اگر چه طبق گفته آقای یعقوبی 1400 سال قبل شهید شده است ولی قرار است به وی فقه هم یاد بدهد آقای یعقوبی در اینباره چنین میگوید:
« تازه معلم من گفته: به تو فقه هم میخواهم یاد بدهم.»[6]
از مطالب فوق چنین بر میآید که منشاء مطالب آقای یعقوبی غیب و الهام است. در غیر اینصورت معلمی که از دنیا رفته است چگونه میتواند به شاگرد خود علم بیاموزد؟! مخصوصاً معلمی که صدها سال قبل از تولد شاگرد خود از دنیا رفته است؛ خود وی نیز به این مطلب تصریح میکند:
«بنده در خلال سفرها چیزهایی دیدم دیدهها را مطرح میکنم[7]»
«عقایدم براساس آن چیزهایی است که دیدهام نه چیزهایی که خواندهام براساس دیدههاست نه خواندهها»[8]
وی در ابتدای جلسه اول سلسله بحثهای نظام عالم پایه مباحث خود را اینگونه معرفی میکند:
« پایه (محور) کار ما استنادات قرآنی و حدیث نیست پایه (محور) کار ما دیدهها و یافتهها هست. این روش که عرض کردم خدمت شما طبق راهنمایی قرآن دنبال کردیم. قرآن دعوت به این روش میکند. معارف این نیست که بنشینم یک آیه قرآن را بخوانیم در موردش بحث کنیم ببینیم چه میفهمیم بهرهای که از این طریق انسان میبرد بسیار اندک است باید طبق آدرسهای قرآن، انسان حرکت کند و برود در صحنه، عملاً ببیند که در جای جای عالم چه چیزی قرار داده شده است.»[9]
وی همچنین درباره جواز تقلید از فقهایی که صدها سال قبل میزیستهاند چنین میگوید:
« بنده به لحاظ دیدهها در عوالم بالاتر عرض میکنم نیازی نیست، هیچ نیازی نیست. اگر مردم دراین زمان به رساله علامه مجلسی عمل کنند کافی است این را دارم به لحاظ دیدهها عرض میکنم»[10]
وی همچنین بر این باور است که حضرت ابراهیم برای تمام انسانها بجز اهل بیت و حضرت موسی و عیسی امام بوده و مستثنی شدن این افراد را به دیدههای خود مستند میکند:
« اینها را هم که عرض کردم در خلال سفرهایی که داشتیم دیده شده است....... ما در اینجا دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهل بیت عرض میکنیم. بعد کلام حضرات علما را مقایسه میکنیم نه اینکه این مطالب را به کلام علماء عرضه کنیم این را دقت بفرمائید که بنده این مطالب را به کلام علماء عرضه نمیکنم. زیرا اینها را بنده دیدهام ولی آقایان نشستهاند و استنباط کردهاند...... شأن این دیدهها خیلی فراتر از استنباط حضرات علمای 1400 ساله است. چون این دیدهها مال ما نیست»[11]
با این همه،به نظر میرسد خود آقای یعقوبی نیز به دیدههای خود اعتماد چندانی ندارد از این رو تصمیم میگیرد برای درک صحت و سقم دیدههای خود آنها را به قرآن و سپس به روایات عرضه کند:
«ما در اینجا مطالبمان را، دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد: آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهل بیت عرضه میکنیم»[12] «در شبهای آینده با توکل به خدا همین مباحث را میبریم سراغ آیات قرآن، سراغ احادیث اهل بیت، سراغ سیره اهل بیت(ع)، عرضه میکنیم تا ببینم آیا نتایج همین است؟ واقعاً این حرفها درست است؟»[13]
وی همچنین از امام حسین و امام زمان سلام الله علیها میخواهد نقایص موجود در سخنان او را اصلاح کنند:
« ما هم در این شب جمعه به یاد دور هم جمع شدن خوبان در کربلا، دور همدیگر جمع میشویم آن چیزهای که دیدیم و یاد گرفتیم را عرضه میکنیم دردرجه اول بخاطر اینکه مولایمان (امام حسین) شونده کلاممان باشند و اگر مجتبی کنند حرف ما را اصلاح کنند اگر نقصی هست اصلاح کنند و اگر درست است تقویت کنند»[14] « بحث نظام عالم بحث سنگینی است و شاید ما نیز در بعضی موارد اشتباهی کنیم لذا در درجه اول از مولایمان امام زمان میطلبیم که کلاممان را، تفکرمان را و رفتارمان را اصلاح کنند»[15]
وی اگر چه معتقد است دیدههای خود را پس از عرضه به قرآن، موافق آن یافته است[16] اما با این حال تصریح میکند که در بعضی مواردخطا کرده است:
« بعضی اوقات که بیشتر بررسی میکنیم میبینیم که در بررسیهایم اندکی اشتباه کردهام امشب میخواهم سه مورد از اشتباهاتم را خدمت شما عرضه کنم تا .... آنها را اصلاح کرده باشیم»[17] « نسبت به جلسه هفته گذشته هم نیاز داریم که دو موضوع را توضیح بیشتر بدهیم ویا تا حدی اصلاح کنیم»[18]
مطلبی که درباره عرضه دیدگاه آقای یعقوبی به قرآن قابل تأمل بوده این است که وی چنانکه قبلاً نیز اشاره شد تصریح میکند که هیچ بهرهای از علوم مربوط به فهم قرآن نداشته و هیچ اطلاعاتی از صرف و نحو عربی و علوم تفسیری ندارد سئوال این است که چنین کسی چگونه میتواند مفاهیم قرآنی را از لابلای آیات کشف نماید تا ببیند آنچه که دیده است واقعاً همان چیزی است که قرآن میگوید یا نه؟! به عبارت دیگر رجوع به قرآن در گرو توانایی فهم آیات آن است و چنین فهمی در گرو دانستن بسیاری از علوم است که به عنوان علوم حوزوی شناخته میشود. و آقای یعقوبی تصریح میکند ازاین علوم بیبهره است. بنابراین نمیتواند دیدههای خود را به قرآن عرضه نماید تا از صحت آنها مطمئن شود. زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحو عربی، هیچ آشنایی با قرآن و مفاهیم مطرح شده در آن ندارد. مثل وی مثل شخص بیسوادی است که اصلاً درس نخوانده و حروف را هم نمیشناسد چنین شخصی وقتی کتابی در دست میگیرد هیچ درکی نسبت به محتویات آن ندارد. آقای یعقوبی نیز تصریح میکند که اصلاً سواد حوزوی نداشته و صرف و نحو نمیداند (و نمونههایی در سخنان وی که دلالت به درستی این اعتراف دارد نیز بسیار فراوان است) چنین کسی چگونه میتواند ادعا کند که طبق راهنمایی قرآن فهمیده است که انسان نباید به مطالعه یکایک آیات قرآن بپردازد بلکه باید برود در صحنه و عملاً ببیند درجای جای عالم چه چیزی قرار گرفته است؟! ثانیاً: آقای یعقوبی میگوید یایه کار من بر دیدهها استوار است نه استنادات قرآنی. و این ، را طبق راهنمایی قرآن دنبال میکنم حال این سؤال مطرح میشود که خود این مسئله که باید پایه کار چنین باشد نه چنان، آیا جزء دیدههای وی میباشد که بعداً مستند قرآنی یافته است یا ابتداء آن را از قرآن اصطیاد نموده و سپس دنبال دیدن رفته است؟ در صورت اول،آنچه واقعاً ملاک و ارزش میباشد دیده آقای یعقوبی است. و از آنجا که دیدههای وی برای دیگران یعنی مستمعین جزء شنیدهها میباشد هیچ ارزشی برای آنها نخواهد داشت. و در صورت دوم، نیز بیارزش است زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحوتوان استنباط و برداشت از قرآن را ندارد. بنابراین روشی را هم که دنبال میکند بیارزش میباشد. ثانیاً: اگر می توان همین یک مورد را از قرآن استنباط نمود، چرا در سایر موارد نتوان به همین شیوه عمل کرده و قرآن را پایه کار و محور بحث قرار داد؟! مگر نه این است که آقای یعقوبی دیدههای خود را به قرآن عرضه نموده و آنها را موافق قرآن یافته است از این جا معلوم میشود که به همان یافتههای وی در قرآن نیز اشاره شده است. بنابراین این سئوال مطرح میشود که چرا آقای یعقوبی شیوه رجوع به قرآن را تخطه نموده و گشت و گذار در عالم را به عنوان روش جایگزین پیشنهاد میکند؟ این سخن به معنای این است که قرآن برای هدایت انسان کافی نبوده و بهرهای که انسان از رجوع مستقیم به آن میبرد ارزش چندانی ندارد. و این مسئله از سوی خود قرآن تخطئه شده است زیرا خداوند، قرآن را کتاب هدایت نامیده است.
با توجه به آنچه گفته شد آقای یعقوبی هم نمیتواند به صحت دیدههای خود اعتماد کند بنابراین چگونه از دیگران میخواهد به دیدهها و دیدگاههای او اعتماد کنند؟! دیگران باید به چه ملاکی صحت و سقم گفتههای او را بسنجند؟! با آنکه وی آنها را از رجوع به علمای دین و پرسش از آنها درباره صحت دیدگاههای خود نهی کرده است. البته هنوز یک راه باقی است که میتواند صحت گفتههای آقای یعقوبی را تایید کند و آن هم معجزه است. یعنی آقای یعقوبی نیز همچون انبیاء باید برای صحت ادعاهای خود معجزاتی اقامه نماید. زیرا راه دیگری برای این کار وجود ندارد. و ظاهراً معجزه وی شفاء دادن پیرزن سرطانی اهل قزوین است.
برای اینکه خواننده چنانکه بعضی از مریدان وی اظهار میکنند گرامی بیشتر با میزان توانایی آقای یعقوبی برای برداشت از قرآن آشنا شود به یک نمونه از برداشتهای وی اشاره میشود.
در قرآن درباره حضرت عیسی آمده است: اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیهاً فی الدنیا و الاخره و من المقربین. و یکلم الناس فی المهد و کهلاً و من الصالحین.[19] معنای جمله فوق این است: یادآور زمانی را که ملائکه گفتند: ای مریم به درستی که خدا بشارت میدهد تو را به کلمهای از خودش که اسم او عیسی بن مریم میباشد در حالیکه در دنیا و آخرت آبرومند بوده و از مقربین است و با مردم در گهواره و بزرگسالی سخن میگوید و از صالحین است. حال ببینیم آقای یعقوبی عبارت وجهاً فی الدنیا و الاخره را چگونه معنی میکند:
«این فرد (عیسی) در دنیا و آخرت وجهه عجیبی دارد دقت بفرمائید وجیه به معنای آبرومند نیست بلکه ما باید وجیه را به صورت وجه عجیب معنی کنیم. چرا این معنا؟ عرض میکنم به لحاظ آن چیزی که قبلاً واقع شده است جلوهای که عیسی در کودکی و به طور کلی در زمان حیاتشان در دنیا داشتند بسیار عجیب بود. وجیه آن چیزی است که خداوند بر»
عیسی جاری کرد ایشان در دنیا و آخرت وجیه است آخرت یعنی چه زمانی؟ در آیات زیادی داریم که وقتی گفته میشود آخرت: منظور زمان ظهور امام زمان است این آیه هم با این موضوع انظباق دارد. عیسی جلوهای عجیب، وجههای عجیب در دنیا و در زمان ظهور امام زمان دارد و ایشان جزء مقربین امام زمان است).[20] چنانکه مشاهده شد آقای یعقوبی وجیه را نه به معنای آبرومند بلکه به معنای وجه عجیب معنا میکند و علت آن را این میداند که سخن گفتن عیسی در کودکی باعث تعجب شده است و واژه آخرت در این آیه را نیز به معنای زمان ظهور امام زمان و زمان رجعت معنی میکند. و دلیل وی برای این سخن عجیب،نیز این است که در یک جا واژه آخرت به معنای رجعت معنا شده است.[21] و سپس میگوید «این آیه هم با این موضوع انطباق دارد» در حالیکه به قرینه مقابله بین کلمه دنیا و آخرت در این آیه به راحتی فهمیده میشود که منظور از آخرت در آیه دیار باقی است نه زمان رجعت و ظهور امام زمان. ثانیاً: واژه دنیا که در این آیه مبارکه آمده شامل زمان رجعت و ظهور میشود. زیرا زمان رجعت و ظهور نیز جزء زمان دنیا میباشد و محدود کردن آن به زمان زندگی اولیه عیسی در دنیا، بدون قرینه، ممکن نمیباشد. و صرف اینکه در یک جایی، آخرت به زمان رجعت یا ظهور معنا شده است نمیتواند قرینهای برای محدودیت در معنای واژه دنیا در این آیه و انحصار آن به زندگی اولیه حضرت عیسی باشد. آقای یعقوبی به همین مقدار اکتفاء نکرده و با ضمیمه کردن واژه صالحین در این آیه به آیه 69 سوره نساء (و من یطع الله الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً) تفسیری عجیب دیگری نیز ارائه میکند. وی به استناد اینکه در بعضی از احادیث «حسن اولئک رفیقاً» به امام زمان تطبیق داده شده[22] و استفاده این نکته که حکومت امام زمان حکومتی رفاقتی است،[23] یکی از مصادیق صالحین در این آیه را حضرت عیسی میداند و سپس نتیجهگیری میکند که حضرت عیسی قبل از حضرت مهدی خواهد آمد و دلیل وی نیز این است که آیه 46 سوره آل عمران (یکلم الناس فی المهد و کهلاً و من الصالحین) که حضرت عیسی را جزء صالحین میخواند جزء آیات مهدویت است زیرا در ذیل این آیه حدیثی وارد شده است که سخن گفتن عیسی در پیری (کهلاً) را به سخن گفتن وی درزمان امام مهدی معنی میکند وی همچنین به کمک آیهای که انبیاء را به عنوان شاهد بر بندگان معرفی میکند[24] کلمه شهداء در آیه 69 سوره نساء را نیز به انبیاء معنی میکند و سپس آیه 69 را این گونه ترجمه میکند
«کسی که از خدا و رسول اطاعت کند در زمان ظهور امام زمان در معیت برخی از ...... انبیاء قرار میگیرد»[25]
و سپس از همین آیه مفهوم دیگری را بدست آورده و آن را توالی مینامد:
«اگر صالحین قبل از «و حسن اولئک رفیقاً» پا به دنیا میگذارند پس شهداء، هم قبل از انبیاء پا به دنیا میگذارند. یعنی انبیاییکه خداوند از آنها میثاق گرفته که ایمان بیاورند و حضرت رسول الله را نصرت کنند باید خودشان شاهد ماجرای خودشان و شاهد ایمان و نصرت خودشان باشند و باید به خاطر شاهد بودنشان پایه دنیا بگذارند. رجعت این دسته از انبیاء قبل از آمدن صالحین است و آمدن صدیقین قبل از آمدن شهداء است.»[26]
در حالیکه اگر مراد از شهداء انبیا باشد در این صورت مراد از نبیین در آیه چه کسی خواهد بود؟ حتماً آقای یعقوبی در جواب میگوید مراد از نبیین در این آیه انبیاء دیگری هستند که جزء شهدا نیستند ولی این سخن برخاسته از عدم آشنایی با استعمالات قرآن است . زیرا کلمه تبیین جمع محلی به الف و لام است و چنین کلمهای همه مصادیق خود را شامل میشود. بنابراین نمیتوان کلمه شهداء در این آیه را به انبیاء تطبیق داد. زیرا تکرار در آیه لازم میآید. ثانیاً استفاده قوالی از این آیه نشان دهنده عدم آشنایی آقای یعقوبی با ادبیات عرب و در نتیجه عدم توانایی فهم درست قرآن است زیرا اگر چه در این آیه، کلمه تبیین و صدیقین و شهداء و صالحین به ترتیب ذکر شده است ولی این مسئله به معنای لزوم ترتیب در حشر با آنها نمیباشد زیرا این کلمات با حرف و او به هم دیگر عطف شدهاند و در ادبیات عرب آمده است که «واو» لزوم ترتیب در معنا را نمیرساند.
ثالثاًً: معنای آیه مذکور این است: کسانی که، از فرامین خدا و رسول اطاعت کنند با کسانی که خدا به آنها نعمت داده از پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین همراه خواهند شد و سپس میگوید و حسن اولئک رفیقاً که یعنی آنها (پیامبران و صدیقین و ....) همنشینان خوبی هستند. واژه اولئک در جمله «حسن اولئک رفیقاً» جمع بوده و همه کسانی را که در اول آیه به آنها اشاره شد شامل میشود. در حالیکه آقای یعقوبی این جمله را مخصوص امام زمان کرده است. بنابراین اگر از این جمله استفاده میشود که امام زمان با مردم رفاقتی رفتار میکند باید پذیرفت که همه انبیاء و شهدا و صدیقین و صالحین نیز چنین بودهاند زیرا جمله حسن اولئک رفیقاً شامل آنها نیز میشود.
رابعاً: در ذیل همین آیه غیر از روایتی که آقای یعقوبی به آن استناد کرده «و حسن اولئک رفیقاً»ً را به امام زمان تطبیق میدهد حدیث دیگری نیز در تفسیر این آیه وارد شده و این جمله را به همه امامان دوازدهگانه تطبیق میدهد: .... قال رسول الله صلی الله علیه و آله فی قوله: اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبییین، انا و الصدیقین علی و الصالحین حمزه و حسن اولئک رفیقاً الائمه الاثنی عشر بعدی.[27] و به نظر میآید این حدیث به واقع نزدیکتر باشد تا حدیثی که آقای یعقوبی به آن استناد کرده است. زیرا در آن حدیث، شهداء به امام حسن و امام حسین و صالحین به امامان بعد از امام حسین حس اولئک رفیقاً نیز به مهدی تطبیق داده شده است[28] چنانکه مشاهده میشود در این حدیث، امام زمان هم در صالحین داخل شده است و هم به حسن اولئک رفیقاً تطبیق داده شده است و اگر چنانکه آقای یعقوبی میگوید در این آیه توالی رعایت شده و صالحین باید قبل از حسن اولئک رفیقاً بیایند، پس امام مهدی باید قبل از خودش به دنیا بیاید و این مسئله ممکن و معقول نمیباشد.
دقت در همین یک نمونه به خوبی نمایانگر این نکته است که آقای یعقوبی صلاحیت و توانایی برداشت از قرآن را نداشته و سخنان وی بافتههای ناقصی بیش نیست که ارزش علمی نداشته برخاسته از ؟؟؟ مهمیهای وی از آیات قرآن است از همین روست که سخنان وی عجیب به نظر میرسد و تاکنون از هیچ یک ازعلمای اسلام شنیده نشده است. مشکل عمده آقای یعقوبی در تفسیر آیات قرآن این است که تفاوت تطبیق با تفسیر را نمیداند و بسیاری از روایاتی که وی به استناد آنها آیات قرآن را تفییر کند در واقع روایاتی هستند که وقایع ظهور با آنها تطبیق داده شده است. مثلاً در روایات شیعه در ذیل آیه «و ذکرهم بایام الله[29] ایام الله » به روز رجعت (یا مرگ) و قیام امام زمان تطبیق داده شده است.[30] مخاطب این دستور نیز حضرت موسی است. یعنی خداوند به او امر فرمود که قوم خود را از تاریکیها ما خارج کرده و به سوی نور هدایت کند و ایام الله را به آنها یادآوری کند[31] و ایام الله در کتابهای تفسیری شیعه به نعماتی که خداوند به بنیاسرائیل و یا اقوام گذشته عطا کرده تفسیر شده است. و در روایت امام صادق نیز به همین معنا اشاره شده و ایام الله را به نعمات خداوند تفسیر کرده است[32]. ولی آقای یعقوبی تنها به استناد روایتی که روز قیام امام زمان را مصداق یوم الله میداند تفسیری عجیب از این آیه ارائه کرده و نقش بسیار پررنگی را برای حضرت موسی و قوم بنیاسرائیل در بر پایی ظهور قایل شده و تمام تلاشهای موسی برای نجات بنیاسرائیل را مانوری کوچک برای حصول آمادگی به منظور شرکت در برنامههای به سوی ظهور، قبل از ظهور امام زمان میداند[33] در حالی که چنین برداشتی از این آیه از اساس غلط است. زیرا صرف تطبیق ایام الله با روز قیام امام زمان به این معنی نیست که حضرت موسی مأمور میباشد تا مسائل مربوط به قیام امام زمان را به قوم خود یادآور شده و آنها را در مسیر به سوی ظهور حرکت دهد.
نکته دیگری در این جا حائز اهمیت بوده و به درخواست آقای یعقوبی از امام حسین و امام زمان برای اصلاح اشتباهات احتمالی وی مربوط میشود و در عین حال بیانگر عدم توانایی وی برای فهم مفاهیم قرآن نیز میباشد مطلبی است که وی از آن به عنوان عنایت امام زمان نسبت به خود یاد میکند:
«مولای من شب جمعه گذشته زمانی که آیه 26 سوره جن در مورد علم غیبت را میخواندم – به عنوان تشکر از مولای خودم صحبت میکنم-«عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً الا من ارتضی» خدا عالم غیب است براحدی غیبش را ظاهر نمیکند الا من ارتضی من رسول، بنده معنی کردم مگر کسی که مورد رضایت رسول قراربگیرد. بعداً یکی از دوستان گفت آیا شما اشتباه نکردی؟ گفتم : چطور؟ گفت الا من ارتضی من رسول یعنی مگر اینکه خدا از یکی از رسولان را میشود ماجرا به رسولان محدود شده است. گفتم من خودم را به دست صاحب سپردم ولی فکر نمیکنم اشتباه شده باشد به معنای آیه نگاه کردم دیدم که بله مثل اینکه ما اشتباه کردیم»[34]
این سخن از چند جهت قابل بررسی است. نخست اینکه آقای یعقوبی برای درک این که بداند اشتباه کرده است یا نه؟ ناچار شده است به ترجمههای فارسی قرآن که همین علماء نوشتهاند رجوع کند بنابراین چگونه میتواند همه این علماء را تخطئه نموده و روش همه آنها را در طول تاریخ اسلام اشتباه بداند. و معتقد باشد که سخنان وی در طول 1400 سال تا اسلام بینظیر است؟!
ثانیاً: آنچه را که آقای یعقوبی از آن به عنوان عنایت امام نسبت به خود یاد میکند این نیست که شخصی آمده و اشتباه وی را گوشزد کرده است. بلکه وی فکر میکند بدون اینکه بداند مورد توجه امام بوده و معنایی را که برای آیه ذکر کرده در واقع صحیح بوده است. وی در ادامه سخن خود، چنین میگوید:
«رفتم جستجو کردم سه تا حدیث ذیل این آیه در کتاب علم غیب مرحوم آیه الله نمازی شاهرودی- محدث عجیب و غریبی است و شخص بسیار بزرگواری است- یافتم خیلی جالب بود. یکی از احادیث که نقل کرده است از قول تفسیر قمی میباشد که میفرماید«قل ان ادری اقریب ما توعدون...... الا من ارتضی من رسول»..... یعنی علی المرتضی پسندیده و از رسول است. و در حدیث دیگر هست که مولا امیر المؤمنین به سلمان حدیث مفصلی را میفرمایند که قسمتی از آن این است من هستم پسندیده شده از رسول که خداوند مرا بر غیب خود آگاه فرمود......... یا در حدیث دیگر است که حکمت و علم غیب به امام بخشیده شده است ........... خدا را شکر کردم آن چیزی که گفتیم اشتباه نبود کهگاه میخواهیم خطا کنیم اما صاحبی بالای سرمان است مواظبت میکند نمیگذارد خطا کنیم»[35]
ولی آیا واقعاً آقای یعقوبی خطا نکرده است؟ بهتر است این موضوع را از قول خود امیرالمومنین بشنویم تا بدانیم واقعاً منظور از المرتضی من الرسول که در حدیث آمده چه چیز است؟ امیر المؤمنین در حدیثی بعد از توصیف اتراک و سؤال شخصی از او که مگر به شما علم غیب عطاء شده است؟، با خنده فرمود:«ای برادر کلبی آنچه گفتم علم غیب نبود بلکه یادگرفتههای خود از صاحب علم (پیامبر) را بیان کرده ام»[36] امام کاظم سلام الله علیه نیز در پاسخ کسی که درباره علم غیب امامان پرسید، فرمود: علوم غیبی ائمه ارثی است که از پیامبر صلیالله علیه و آله به آنها رسیده است[37]همچنین محمد بن فضل هاشمی نقل میکند که امام رضا به ابن هذاب فرمود: اگر به تو خبر دهم که به زودی به خونی که با تو خویشاوندی دارد مبتلا خواهی شد مرا در این امر تصدیق میکنی؟ گفت: نه چون غیب را فقط خدا میداند. امام رضا فرمود: مگر خداوند نفرده است: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً الا من ارتضی من رسول» رسول خدا نزد خدا مرتضی (مورد رضایت) است و ما نیز ورثه آن رسولی هستیم که خدا او را بر آنچه از غیب خود که خواست آگاه نمود. پس ما آنچه واقع شده و تا قیامت واقع میشود را میدانیم»[38] علامه طباطبایی نیز بعد از نقل این حدیث میگوید: اخباری که در این باب وارد شده فوق شمارش بوده و مفاد آنها این است که پیامبر غیب را با وحی از خدا اخذ مینمود و ائمه غیب را به وراثت از رسول خدا اخذ میکردند[39] با توجه به آنچه بیان شد معلوم میشود که منظور از واژه المرتضی من الرسول که در سخنان امیر المومنین آمده بدان معنا نیست که من چون مورد رضایت رسول خداهستم پس خداوند نیز مرا بر غیب خود آگاه نموده است زیرا اصولاً این معنی (هرکس مورد رضایت رسول باشد خدا او را بر غیب آگاه میکند) خلاف آیه 26 و 27 سوره جن میباشد. زیرا مفاد این آیه همان است که آن شخص، بعد از مجلس دوازدهم نظام عالم، به آقای یعقوبی تذکر داده است بنابراین المرتضی من الرسول که در سخنان امیر المومنین آمده یا باید به کمک سایر احادیثی که در باب چگونگی آگاهی ائمه از علم غیب وارد شده، بر اخذ علم غیب از رسول خدا به عنوان وراثت حمل شود ویا باید درباره معنای آن سکوت اختیار نموده، و علم آن را به خود آن حضرت واگذاشت زیرا مفاد آن با مفاد آیه 26 و 27 سوره جن سازگاری ندارد.
این مطلب که مورد دقت و بررسی قرار گرفت یک نمونه از مسائلی بود که آقای یعقوبی آنها را عنایت مولی نسبت به خود میداند و معلوم شد که عنایتی در کار نبوده و وی واقعاً اشتباه کرده است و از کجا معلوم که همه آنچه را که وی عنایت امام زمان نسبت به خود و سخنان خود میداند از این قسم نباشد؟!
[1] - وی درباره چگونگی وارد شدن خود دراین عرصه چنین میگوید: .... حدود پانزده سال پیش من هم مشغول زندگی خودم بودم بهترین موقعیتها را داشتم ایام محرم شد کتاب منتهی الامال را برداشتم که بخوانم رسیدم به این جمله -خیلی هم سخت گریه میکنم بنده- رسیدم به این جمله که اسب امام حسین (صلوات الله علیه) تنها به سوی خیمه ها برگشت. یک دفعه گفتم: بله! دوباره خواندم سه بار خواندم از تمام صفحههای که نوشته شده بود، ترسیم شده بود گذشتم از این صحنه نتوانستم عبور کنم گفتم: دیگر نمیتوانم طاقت بیاورم. درس پزشکی میخواندم رها کردم. موقعیتهایی داشتم همه را کنار گذاشتم گفتم دیگر نمیتوانم، من به زندگی خودم مشغول باشم و اسب مولای من تنها برگشته باشد، این ماجرا اثر عجیبی گذاشت، پیمان بستم تمام زندگیمان را، تمام وجودمان را برای مولایمان قراربدهیم. (نظام عالم جلسه تاریخ 12/2/81، ص18 و 19).
[2] -بنده را میبینید که بعضی وقتها کلمات را اشتباه میگویم از همین جا نتیجه بگیرید که بنده امی هستم میبینید علوم تفسیری بلد نیستم، میبینید علوم حدیثی بلد نیستم، میبینید صرف و نحو را درست و حسابی بلد نیستم از اینجا نتیجه بگیرید که بنده به محبت الهی پشیزی از این سوادهای امروزی را ندارم. از این سوادهایی که معمولاً ساخته این و آن است اینها را خود آقایان در خلال این سالها ساختهاند .....اصلاً سواد حوزوی ندارم.....) (چهل شب با کاروان حسینی، ص212،) این سخنان شباهت بسیاری به دیدگاه علی محمد باب (مؤسس فرقه بابیه) درباره علم صرف و نحو دارد « وی مدعی بود که باید قواعد کهنه صرف و نحو آن زبان عربی را کنار بگذارد» ( رائین اسماعیل، انشعاب در بهائیت، ص 44، ناشر: موسسه رائین، به نقل از پایگاه عمومی انگلیس.) وی همچنین میگوید:« نحو را در حضرت حق گناهی بود تا کنون بدان گناه مأخوذ و محبوس بود. اینک به شفاعت من رستگار شد. پس اگر موفوعی را مجرور یا مفتوحی را مکسور بخوانی زیانی نباشد.» ( ناسخ التواریخ، ج3، ص60)
[3] -سلسله بحثهای نظام عالم، جلسه 29/1/81
[4] - ...... وقتی به آقایان میگوییم شما فقیه هستید شما اسلام شناس نیستید میگویند: نه هستیم . هستید؟ جداً میگویند؟ باشد خداوند اوج اسلام را دین مرضی مطرح میکند یکی از آقایان قم بیاید و دین مرضی را توضیح دهد هر چقدر هم مهلت بخواهد دارد. به من هم ناگهان بگویند تو هم بیا صحبت بکن. بنده هم میآیم و در مورد دین مرضی صحبت میکنم آن آقا هر چند جلسه که میخواهد صحبت کند بنده یک ساعت صحبت میکنم بعد ببینید که آن آقا در چندین جلسهاش بیشتر مطلب دارد یا بنده؟ آنها این همه اساتید دارند ولی معلم بنده مدتی است که شهید شده است.....» چهل شب با کاروان حسینی، ص 143
[5] - ...... صد عالم، صد شبانه روز زحمت بکشند بعد از صد شبانهروز تحقیق و تفحص، یک نفر به نمایندگی بیاید اینجا و حنیفیت را مطرح کند............ وقتی آنها اینجا حسابی صحبت کردند بگوید فلانی بیا اینجا فی البداهه درباره حنیفیت صحبت کن. بنده هم فی البداهه صحبت میکنم.... معلم بنده 1400 سال است شهید شده است ]در حالیکه[ معلمهای شما حالا زنده هستند و شما میتوانید سراغ آنها بروید و از آنها مطلب بگیرید.
چهل شب با کاروان حسینی، ص 210.
[6] - چهل شب با کاروان حسینی، ص 210.
[7] -نظام عالم، جلسه 12/2/81
[8] -نظام عالم، جلسه 11، ص5.
[9] - نظام عالم جلسه 1، ص3.
[10] - نظام عالم، جلسه 7، ص9
[11] -نظام عالم، جلسه 9، ص 9.
[12] - نظام عالم، جلسه 9، ص 12.
[13] - نظام عالم، جلسه 8، ص7.
[14] - نظام عالم، جلسه 7، ص1.
[15] - نظام عالم، جلسه9، ص2.
[16] -........ «به هر حال در این شبهای جمعه ما عقاید و دیدههایمان را به قرآن عرضه میکنیم و خدا را شکر میکنم که در خلال این چند جلسه هنگامی که به قرآن رجوع کرده ایم ..... دیدهها را درست یافتهایم و قرآن آنها را تصدیق کرده است» نظام عالم، جلسه91، ص6.
[17] - نظام عالم، جلسه 11، ص7
[18] - نظام عالم، جلسه12، ص24.
[19] . آل عمران 45 و 46.
[20] . به سوی ظهور، جلسه 12، ص 4 و 5.
[21] . .... عن احدهما فی قول الله: و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخره اعمی و اضل سبیلاً (الاسراء 72) فقال: الرجعة
مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 67.
[22] عن الباقر علیه السلام: المراد بالنبیین المصطفی و بالصدیقین المرتضی و بالشهداء الحسن و الحسین عیله السلام و بالصالحین تسعة من اولاد الحسین و حسن اولئک رفیقاً المهدی علیه السلام.
[23] . در زمانی که امام زمان ظهور میکنند با اینکه امام عالم هستند با اینکه ملک عالم هستند ولی به جای اینکه با مردم رفتار ملک با رعیت را داشته باشند رفتاری رفاقتی دارند کل این ایه مربوط به ماجرای ظهور امام زمان است در ظهور امام زمان مردم با امام رفاقتی رفتار میکنند با هم رفیق هستند یک رفیق دنبال رضایت رفیق خود است رفیق دنبال رشد و تأمین نیازهای رفیق خود است ....
به سوی ظهور، جلسه 12، ص 4.
[24] . آقای یعقوبی برای اثبات این نکته به آیه 81 و 140 سوره آل عمران استناد میکند.
[25] . به سویظهور، جلسه 12، ص 8.
[26] . به سوی ظهور، جلسه 12، ص 8.
[27] . بحار الانوار ج، 23، ص 336، حدیث 4.
[28] . عن الباقر علیه السلام: المراد بالنبیین المصطفی و بالصدیقین المرتضی و بالشهداء الحسن و الحسین علیهما السلام و بالصالحین تسعه من اولاد الحسین علیهم السلام و حسن اولئک رفیقاً المهدی علیه ااسلام.
بحارالانوار ج 23، ص 337، حدیث 5.
[29] . سوره ابراهیم 5.
[30] . بحارالانوار، ج 7 ، ص 61 ، حدیث 13.
[31] . و لقد ارسلنا موسی بایتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم با یام الله سوره ابراهیم، آیه 5.
[32] . عیاشی،تفسیر، ج 2، ص 222، انتشارات کتابخانه علمیه اسلامیه، تهران.
[33] . بعداً به صورت مفصل به این بحث اشاره میشود.
[34] - نظام عالم، جلسه 13، ص18.
[35] -نظام عالم، جلسه 13، ص 18.
[36] -نهج البلاغه، جلد ، ص10، تحقیق شیخ محمد عبده، انتشارات دارالمعرفه، بیروت، خطبه128
[37] -.........جعلت فداک انهم یزعمون انک تعلم الغیب:فقال علیه السلام: سبحان الله ضع یدک علی رأسی فو الله ما بقیت شعرة فیه و لا فی جسدی الا قامت ثم قال: لا و الله ماهی الا وراثة عن رسول الله صلی الله علیه و آله. علامه امینی، الغدیر، جلد 5، ص58 انتشارات دارالکتاب العربی، بیروت به نقل از مجلس سوم از کتاب امالی شیخ مفید، ص23، تحقیق علی اکبر غفاری، انتشارات جامعه مدرسین
[38] - قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، جلد1، ص343، ناشر: موسسه الامام المهدی.
[39] - علامه طباطبایی، المیزان ج 20، ص 64، انتشارات اعلمی بیروت، ذیل تفسیر آیه 26 سوره جن.
عجب قیافه مذهبی و غلط اندازی دارد!
ممنون بخاطر شناساندن این فرد
سلام
ایمیل خود را برای جواب وارد کنید
متشکرم
جالب بود ........مرسی
بسمه تعالی
نویسنده ی محترم ذکر چند نکته را ضروری می دانم:
شما بفرمائید رسول گرامی اسلام پیش کدام معلم درس خوانده بودند که یک شبه آن همه علوم الهی را می توانست به ایشان بیاموزد ؟ از این حقیقت بالاتر هم هست ؟
ماجرای کربلایی کاظم ساروقی را چگونه توجیه می کنید که در عرض چند ساعت به سبب صفات مورد تاییدی که داشت قرآن را طوری به قالبش بخشیدند که حتی آیةالله بروجردی فرمودند که بسختی سوره توحید را بعد از کلی تلاش از آخر به اول می خوانند اما کربلایی کاظم بی سوادِ حوزه دانشگاه نرفته حتی بقره را هم می توانسته از آخر به اول بخواند و البته علوم دیگری از قرآن را داشته که حوزوی ها مبهوت می شدند. این آیه را می توانید انکار کنید " ان الله یرزق من یشا بغیر حساب " . و یا حمال اصفهانی شاگرد کدام حوزه و دانشگاه بوده کدام صرف و نحو را می دانسته که کودک در حال سقوط را با گفتن یک " بایست " در حین سقوط معلق نگاه داشته ؟؟؟ که علمای آنجا هم واله و حیران ماندند مثل برخی افراد و به ایشان می گفتند که چه ذکری گفتی ایشان گفتند عمری ما بخدا گفتیم چشم یکبارهم ما بخدا گفتیم خدا گفت چشم ! (نکته ای دیگر که پس اینجور صحبت ها در صحبت های خوبان عالم دیده می شود ...) .و امثال رجبعلی خیاط و آقای دولابی و ... چطور ؟؟؟ ایکاش ابن عباس های زمانه نباشیم بلکه میثم باشیم ، ابن عباسی که اگر امروزی بگوئیم یک شاگرد اول حدیث گوی و باسواد حساب می شد اما همین که با میثم خرما روش رو ب رو می شد از علومی که میثم ( به بخشش مولا امیرالمومین ) داشت و بیان می کرد واله می شد و می ماند ... ، شما با انشار این مطلب بسیار اشتباه کردید امیدوارم مصداق آیه ی " ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة و ... " نباشیم و جز کسانی که خود را بخواب زدند ؛ برای تک تک حرف های ایشان مستنداتی قرآنی و روایتی وجود دارد ... لیکن پررنگ ترین موضوع مد نظر شما (گفته شد)که البته بدیهی ترین چیزی است که در خوبان عصر حال و اصحاب اهل بیت دیده می شود نمی دانم چطور شما ندیدید ؟در خانه اگر کس هست یک حرف بس است . می توانید ماجرای ابن عباس را بیشتر در این سایت مطالعه کنید...http://nezamezohoor.blogfa.com/page/4.aspx
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر عزیز سلام
شما فقط یک قسمت قضیه را گرفتید
میشود یک نفر یک شبه علم بیاموزد ولی اگر پست های مغالطات این شخص را در مورد ولایت فقیه مطالعه کنید میفهمید چنین چیزی نبوده.
یک مثال کربلایی کاظم کافی بود و نیازی نبود اینطور به زحمت بیفتید
متشکر از نظرتون
خب اگر مثل من از نزدیک ایشان را بشناسید اینطوری قضاوت نمی کنید
با سلام
از کوزه همان تراود که در اوست
مطلبی که خودشون منتشر کردند نماینده ذهن بیمار ایشونه
لطف کنید راه ارتباطی با ایشون رو به ما هم معرفی کنید
خداوند به همه سربازان حریم رهبر معظم انقلاب توفیق دهد که تفکری قرآنی و اهل بیتی داشته باشند!
پیشنهاد می کنم به جوابیه ای که در همین رابطه در وبلاگ انصاف منتشر شده است مراجعه فرموده و پاسخی عالمانه به آن جوابیه بدهید.
http://ensaaf.blogfa.com/
همانطور که مشخص است در این نوشته نویسنده با انکار و توهین سعی کرده ارزش نقد آقای حجامی را پائین بیاورد
حسد موقعی معنا دارد که یک شخص از خود چیزی نداشته باشد.(صحبت اول جوابیه)
اقای علی یعقوبی هدیه امام زمان می با شند
استفاده ببرید و شکر نمایید
ایشان راوی کلام مولا امام زمان هستند
درک کلام یشان نیازمند چندین پیشیاز است
۱: نظر مادر بزرگوار امت:فاطمه زهرا
۲:لقمه حلال
آیا منکران ایشان نشانی از فاطمه زهرا درزندگشان داند.حریم، حریم فاطمه است.جز شیعه کسی راه ندارد.
لطفا ثابت کنید
لقمه حلال رو هم بیشتر از ضدانقلاب تناول کردیم!
با سلام به همه دوستان می خواستم یه مطلبی در مورد آقای یعقوبی بگم .مطالبی که ایشان استفاده می کند بارها و بارها دیگران استفاده کردند،استفاده ابزاری از قرآن و حدیث ، فرقه هایی مانند بابیت و منافقین ،این ها هم در نوع خود بسیار عالم به روایات و قرآن بودند ولی از این کلام حق اراده باطل و قدرت و عامل بیگانه بودن نتیجه گرفته شد ایشان نه به فکر امام زمان هستند نه به فکر دین بلکه فقط به دنبال مطرح شدن خود به عنوان باب امام زمان و تنها کسی که در این دوران ماموریت زمینه سازی ظهور به او داده شده و دیگران را در این سطح ها نمی داند و بسیار زیبا و زیرآب علمای پاک دل و اهل عمل 1400 ساله را می زند و در ذهن شنونده و خواننده این تلقین می شود که راه همه غیر از خودش که از امام به او الهام می شود غلط است ایشان به دنبال تقدس خود .... ادامه دارد
سلام به تمام مریدان آقای یعقوبی بنده سالهاست با افکار ایشان آشنا هستم تقریبا از زمانی که مطالب ایشون به صورت جزوه انتشار یافت من به همه مریدان ایشان حق میدهم که مست و مدهوش افکار ایشان باشند زیرا این مریدان عرفان ناب و باده عشق الهی را نچشیده اند روزها میگذرد و مشاهده میکنم که عده ای از دوستان که با حرص و ولع طی کردن مراتب سیر و سلوک با سرعت نور. نزد این آقا رفته اند با سر افکندگی وشرمندگی باز می گردند حتی آنانی که طی الزمان و طی السان داشتند و قرآن را در یک ساعت ختم می کردند با دست تهی -فشل و شکست خورده و عرفان زده می آیندو اظهار پشیمانی می کنند سروران اگر قاضی های زمان نشسته اند و درویش نمایان و مدعیان نیابت از امام(ع) رجز می خوانند ما را غمی نیست که بزودی میر فندرسکها شال از کمر باز خواهند نموده و حق را آشکار می کنند و باطل را رسوا می نمایند.اگر ما به دنبال سراب رفتگان را که با مشک تهی باز می گردند ندیده بودیم ... اگر ما نخوانده بودیم افکار این آقا را و... حق اظهار نظر نداشتیم.فرموده اند به نظر من علمای شیعه ... کسی می تواند در باره علمای شیعه اظهار نظر کند که اقلا یکبار بحارالانوار و کتب اربعه را خوانده باشد من نمیدانم چرا اگر ما یک نظر درباره قطبشان بدهیم سر مارا میشکنند که شکسته اند ولی ایشان درباره علمای شیعه چنان نظر میدهد که انگار ... عرض کنم ایشان یکبار فقط یکبار نام علمای شیعه را برای ما بگویند فقط نام نه رای و عقیدیشان والله بنده مرید نه غلامشان میشوم .علمای شیعه یعنی سید بحر العلوم . شیخ مفید .مقدس اردبیلی و... که ارتباتشان وتشرفاتشان برای همه معلوم و مکشوف است و امام زمان روحی وارواحنا له الفداه آنها را تایید نموده حقیر به دو طریق می توانم این تعارض را حل کنم یکی اینکه امام (ع)سهل انگاری نموده وبیخود وبی جهت اینان را تایید کرده چون شما که طبق فرمایشتان با امام در ارتباط هستید آنان را قبول ندارید. یا شما اشتباه میکنیدیا امام حقیر فکر کنم مریدان شما آنقدر عاقل هستند که بین امام ونایب امام انتخاب احسن نمایند و اما راه حل دوم اینکه آن شخصی که شما با آن در ارتباط هستید امام زمان نیست.حال اگر یکی از شاگردان شما بگوید ایشان نگفته تمام علما و این عالمانی که شما ذکر کردید را قبول دارند عرض میکنم تمام علمایی که با امام زمان در ارتباط هستند تقلید را بر غیر مجتهد واجب می دانند(مگر برای محتاط) .خوب حال که کار به اینجا رسید هر که از شاگردان آقای یعقوبی که مجتهد نیست در رابطه با افکار و کلام آقای یعقوبی از مرجع تقلیدش سوال کند نه برای اینکه حرف ما ثابت بشود برای هدایت خودش که اگر احیانا فردای قیامت گفتند با چه مجوزی از ایشان تبعیت کردی بفرمایی به گفته فلان مرجع یا مجتهد. اینها را برای تو گفتم ای نور چشمانم. ما که مشغول ذکر و ورد و ریاضات شرعیه خودیم ودر این راه بسی به ما تفضل شد و دیدیم انوار استهبدیه را شمسین و قمرین را و چشیدیم ........ که لا فخر لی . دستی به لوح محو و اثبات رساندن که ما حصل آن پیشگویی کردن است و تسخیر وخواندن ضمائر و تصرف در اغیار به یک اربعین میسر میگردد اگر طالب محبوب باشی
درباره آقای یعقوبی بسیار می دانم و میگویم برای آنکه بخواهد بداند.....
لجوج نیستم .....
خودسر بی ادب نیستم....
اگر بگویم حاضرم با استادتان مباحصه کنم از کوره در می روید که در شانشان نیست با تو مباحثه کنند....
لذا اگر شاگرد شاگرد شاگرد شاگرد شاگرد شاگرد شاگرد شاگرد شاگرد..... قابل می داند بیاید تا در هر منبعی که خواست با قرآن عقل سنت اجماع و... بحثی داشته باشیم ....
ودر واقع برای شاگردانشان واجب است از استاد خویش دفاع کنند که اگر در مظان اتهام است از این ورطه خارج شوند.
دیدم عزیزانی که ایشان را به استادی پذیرفته اند اهل تعقل و معنویت هستند احساس وظیفه کردم چند سطری بنویسم
گفته اند انسان خواب را میشود بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده هرگز نمیشود بیدار نمود
انشا الله ما خود را به خواب نزده باشیم
ومن الله التوفیق برای همه عزیزان آرزوی موفقیت دارم
اگر کسی عرائضمان را خواند و طالب بودحقیر در خدمتم والا
بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله کار خویش گیرم
سلام
خیلی ممنون وقت گذاشتید برادر
نمی دانم منظور شما از مغالطات چیست ، اما این را بدانید که همه ی اهل بیت در سطح عقول مردم با ایشان صحبت می کردند ... پس اگر امام علی علیه السلام حطاب به مرد کلبی اظهار داشتن علم غیب را نمی کند چون در سطح وی نبوده ... حتی داریم به یکی از معصومین می گویند آقا شما علم غیب دارید ؟ امام علیه السلام در جواب وی می فرمایند : نه من الان فلان چیزم را گم کرده ام نمی توانم پیدا کنم ...! پس هیچ وقت نمی شود به بچه کودکستانی جغرافیا را توضیح داد چون نمی فهمد، و خود این حدیث نشان می دهد . چه بسا شاید در برخورد با برخی افراد سطح پایین اشتباه هم می کردند به عمد که آن رفتار هم به سطح آن فرد بر می گردد.که شما همش سعی کردید که منابع حدیثی آقای یعقوبی را زیر سوال برده و منابع دیگری را به اثبات برسانید ... مختارید شاید شما میل داشته باشید جز افراد کلاس پایین اهل بیت باشید ... شاید هم بی کلاس ...؛ در مورد معجزات هم که گفتید بنده شخصا کسی را می شناسم که معجزات ایشان را دیده اند ان هم برای افرادی که برای انکار ایشان به نزدشان رفته بودند! چند درصد از کسانیکه صرف و نحو خواندند می توانند در آن بگویند "مادرت فلان بیماری را دارد خوب شد " و در آن خوب شود ... یا بهتر بگوییم چند نفر !! نمی دانم شاید برخی نظیر شما بخواهند مثال " و لهم آذان لا یسمعون بها " باشند .. .
در مورد وجیه هم باید گفته شود ما در ادعیه مان داریم که گفته اند .. این وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء و یا «أشهَدُ أنَّکَ حَبیبُ الله وَ بَابُهُ وَ أنَّکَ جَنبُ الله وَ وَجهُهُ، الَّذی مِنهُ یُؤتَی وَ أنَّکَ سَبیلُ الله»، که اینجا می فرماید که ...تو حبیب الله و باب او ( الله) و جنب الله و وجه او ( الله ) که قطعا منظور آبرو نیست... این وجه الله مثل ید الله و اُذن الله و ... می ماند و با سیاق آیه هم سازگار تر است ... ( می توانید به وبلاگ انصاف که مفصلا این بحث را با مستندات کامل توضیح داده مراجعه کنید ) . خیلی عجیب است شما آیه قرآن را انکار می کنید که می فرماید :«أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ» خدا گفته ینظروا یعنی دیدن نگفته یقروا فی القرآن یا هرچیز دیگر .. حال من و شما که کور ملکوتی هستیم و نمی توانیم نگاه و نظر کنیم باید بگوییم نه کلا کسی هم نمی تواند یا بگوییم باید علم صرف و نحو دانست ! راستی یکی از دلایل قرانی تان بر داشتن علم صرف و نحو برای فهمیدن قرآن را بیان کنید... شما که انقدر مدعی طرفداری از رهبر معظم انقلاب هستید این را بدانید که ایشان بسیار در سخنرانی هایشان افراد مختلف را ( و نه صرفا صرف و نحود دان ها را ) به تدبر در قرآن فرا می خوانند و مشترک بودن تعدادی از لغات را متذکر می شودند و نمی فرمایند برای تدبر نیاز به علم صرف و نحو است .. آیا شما حرف رهبر را انکار می کنید ؟ انصاف داشته باشید ... آقای یعقوبی همه را به پیروی محض از رهبری در اجتماعیات فرا می خوانند و ایشان را انتخاب خود امام زمان و نه خبرگان می دانند .. و حتی به سخن امام خمینی هم عمل نمی کنید که به پسرشان گفتند چرا فرهنگ امام خمینی(ره) را در خود نمی آورید که به فرزند خود می گوید: «هر چیزی را که نفهمیدی، یا استدلالی برایش پیدا نکردی انکار نکن. شاید تو دلیل آن را پیدا نکرده ای!» و این علومی که درحوزه هستند و شما سنگش را به سینه میزنید و چه الهیات دانشگاه ها سالیانه بالای ده ها هزار نفر در آن پذیرفته و یا فارغ التحصیل می شوند چند درصدشان از کوری برزخی در می آیند ؟! کسی که حتی کور باشد چطور می تواند سطوح بالاتر قرآن را برود و ببیند ... تفسیر از روی صرف و نحو مثل نان خشک است ، نهایتا با تخفیف بسیار می شود ابن عباس که از همراهی با امام زمانش در مسیر کربلا بازماند... می توانید بچسبید به صرف و نحوتان ولی از روزی بترسید که از امام زمانتان باز بمانید... از اینها باید عبرت گرفت ... ابن عباس دلیلش برای نرفتن به کربلا را حدیثی می داند که نام اسامی کربلا در آن بوده اما نام وی نبوده !!! چه عجیب جایی که امام حی هست به حدیث مراجعه کرده! درحالیکه حتی قرآن هم با وجود امام حی بعد ایشان قرار می گیرد ... قلب قران سوره یاسین و محوری ترین آیه آن " نحن نکتب ما قدموا و آثارهم و کل شی احصیناه فی امام مبین " که در این ایه به امام اشاره شده که منظور هم امام هست (( شما می توانید برداشت دیگری داشته باشید ، این برداشت اولو الابصار است )) پس قلب قرآن امام است... امیرالمومنین فرمودند من قران ناطقم ... پس قرآن هدایت های ویژه اش را بر هر کسی که امام بخواهد و بالاتر بر هر کسی که به امام شبیه باشد باز می کند ... پس تعجبی ندارد که ایشان می گویند " پایه کار ما استنادات قرآنی و حدیث نیست ... " چون وقتی شیعه واقعی شدی می توانی بروی آیات قران را در عوالم بالاتر ببینی و این توان را اهل بیت از جانب خداوند خواهند داد ... کسانیکه کور ملکوتی اند و توان حرکت به سمت بالا یا جلو را ندارند می توانند به نان خشک صرف و نحو راضی شوند... . پاییین وبلاگتان نوشته اید "مطالب این وبلاگ هیچ کپی رایتی ندارد و لطفا بدون کم یا اضافه کردن ،مطالب آن را منتشر کنید " عجیب است شما خودتان هرجایی را از مطالب معارفی ایشان دلتان خواسته آورده اید! یعنی از 80 و اندی جلسه نظام عالم و 44 جلسه نظام عالم بعلاوه بسوی ظهور که هر کدام بالای 20 صفحه می شوند تقریبا؛ شما خود به آنچه که برای خود می پسندید برای دیگران رفنار نمی کنید ... . در جواب یک دوست :
معارفی که ایشان بیان می کنند در طول 1400 ساله گفته نشده است ( (عجیب است که به نظر شما نویسنده متن عجیب می آید! این مطالب را افرادی از همه ی قشرها چه دانشجوی رشته الهایات و حتی حوزه و افرادی که خیلی طالب گوش سپردن به حوزوی ها نیستند و خلاصه از همه ی قشرها افراد به سبب داشتن فطرتی پاک به این بحث ها گرایش داشته اند ، شما یا دیگرانی که به نظرتان عجیب می آید دلیلش را در خود جستجو کنید )) اگر تشرف به محضر امام زمان دلیل بر تایید قطعی او باشد چرا داریم کسانی را که امام آنها را بعد ملاقات عملشان را رد کرده مثلا ان کسی که زن فقیری را رد کرده بود ( مضمونا کفته می شود ) که امام به او گفته بود ما می خواهیم شما رشد کنید ... ، ضمن اینکه شما قران مثل کتابی است که از ابتدایی تا دکترا را پوشش می دهد ، کار درستی است که یافته های شخص دکتر را با ابتدایی مقایسه کرد ؟ شاید مثلا آن فرد در دوره مثلا ابتدایی خود شاگرد اول باشد و امام را ببیند و امام برایش دعا کند و ... اما هیچ وقت با دکتر مقایسه نمی شود که چون همچنین قیاسی خنده دار به نظر می آید ...
اینکه می گویید عده ای رفتند و برگشتند دلیل نمی شود ما زمان هال بیت هم داشتیم ، شما بهتر می دانید ، نزد اهل بیت نمی ماندند و بر می گشتند ... اگر به حرف شما بتوان استدلال مرد چندین و چند برابر آنها افرادی هستند که به سمت ایشان و معارف خالصشان گرایش یافتند و ماندند و با گذشت زمان استوار تر شدند و در عمل هم نشان دادند ... آدرس WWW.Eensaaf.blogfa.com دعوت کرده به مباحثه می توانید به ان مراجعه کنید.
و دیگر اینکه منا اهل البیت شدن مختص سلمان نبوده و محصور در تاریخ نیست و داریم که یکی از دلایلی که سلمان شد " منا اهل البیت " این بود که میل امام زمانش امام علی علیه السلام را به میل خودش ترجیح می داد پس اگر الان کسی میل امام زمانش رابفهمد و بر میل خود مرد و مردانه ترجیح دهد می شود منا اهل البیت ... یعنی شخصی که از اهل بیت است و قطعا توان ها و قوای ایشان را دارد . راستی دروس حوزه می تواند من محب امام زمان را به میل امام زمانم برساند و مرا منا اهل البیت کند؟؟ چند درصد منا اهل البیت شدند؟؟ اگر شدند باید بتوانند که حداقل مستجاب الدعوه شوند و در آن مریضی را شفا دهند ... مس توانند ؟؟؟ راستی چرا علی رغم دعوت های آقای یعقوبی کسی نیامد تا درباره حنیفیت و دین مرضی حرف بزند ؟!!!
نویسنده گرامی ذهن بیمار هم تعبیری است که به امثال شما می خورد که معارف زلالی را که از هر قشری به آن گرایش داشتند برای شما عجیب است .. واینکه می گوییید حسد وقتی معنا دارد که فرد چیزی هز خود نداشته باشد ... حرف های حجامی سوای برخی که حتی ناشی از عدم نفهمیدن روخوانی مطالب است ، با عقاید معمولی یک شیعه ناسازگاری دارد که این خود می شود چیزی نداشتن... مثلا اینکه آقای یعقوبی می گویند معلم بنده مدتی است که شهید شده است و از غیر او هم مطلب نمیگیرم»شما هم در چیزی شبیه به حجامی می گویید :در غیر اینصورت معلمی که از دنیا رفته است چگونه میتواند به شاگرد خود علم بیاموزد ، یعنی شما حتی به زنده بودن تمام شهدا ایمان ندارید !! ما ادله قرانی و روایی و حتی وقایعی از عصر حاضر داریم که زنده بودن شهیدان را می رساند ... " ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون " ... و ماجرای اینکه یک شهید کارنامه فرزندش را امضا کرده بود چند سال پیش که الان کارنامه هم در موزه است... چه برسد به خاصان از شهدا و اهل بیت که قطعا بسیار فراتر از دخل و تصرف های سایر شهیدان توان دخل و تصرف و تربیت خاص هرکه را که بخواهند دارند... . چرا معجزات را محصور در تاریخ می دانید؟ حجاب های غرور و حسادت مانع درک می شوند و این غیر قابل انکار است .
سلام
ممنون که وقت گذاشتید
فعلا فرصت جواب دادن در این مورد رو ندارم
اگر مایل بودید در تالار بیداری اندیشه در تاپیک مذکور بنویسید
واقعا ممنون هستم که نظر قبلی بنده رو منتشر نکردید... متوجه کردید ما رو که از دسته افرادی هستید که خودشان را بخواب زدند
سلام
چون فرصت خوندنش رو نداشتم (فعلا هم ندارم)
چرا تهمت میزنی برادر یا خواهر؟
سلام
هر کس لیاقت ندارد
حتما باید حضرت زهرا )س( به ایشان نظر داشته باشد تا از کلام این محبوب امام زمان بهره ببرد
خدا به ما هم توفیق بیشتر عنایت کند.
سلام
به این میگن خودلایق پنداری
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر کسی ادعای فهم دارد و عرضه بحث و نقد و مناظره دارد بسم الله
بفرمایید جواب این وبلاگ را بدهید:
http://ensaaf.blogfa.com
بنده خبر دارم که آقای حجامی از بحث با مدیر وبلاگ انصاف طفره رفته و فراری است ... نوچه های آقای حجامی هم که مدام متن پیش پا افتاده و سخیف وی را کپی و پیست می کنند همینطور رفتار می کنند...
خب شما یا آقای یک دوست یا هر کسی که ادعا دارد جواب این بنده خدا را بدهد ... دعوا مرافه و ناراحتی ندارد که!
بحث علمی است ...
لطفاً اگر صداقت دارید این نظر را نمایش دهید
نظر شما رو نمایش میدم
این بحثا تموم شد برادر
ته دیگشم خوردن
فتنه گران سبز لجنی قدرت گرفتن به برکت فتنه گرای مشاییست
برو بابا تحقیق راجب این چیزا مهم نیست
چند رکعت نماز بخونید فردا خدانگه نخوندید حق الناس هم نکنید
نه میخواد برین روضه نه عزاداری اینا همه یه نشونس که راه رو گم نکنیم (البته من تمام شهادت ها و میلاد هارو شرکت میکنم )
تازه امام زمان هم هروقت خدا صلاح بدونه ظهور میکنه با این کارا ظهور نمیکنه نشانه های ظهور هم روز به روز طبق روایات تغییر میکنه
این دوتا کار که گفتم رو بکونید اگه خدا بهشت نبردتون من جاتون میرم جهنم
این همه میگن خدا به داد شیطان برسه , شیطان روزانه چندین رکعت نماز میخونه و اینقدر به بخشندگی خدا ایمان داره که میگه همه بخشیده میشوند
با تشکر ممنون
ای ژووونم
https://eitaa.com/poyeshe313 مارادرایتا جستجو کنید . علی یعقوبی مخالف انقلاب مهدویت است . برای زمینه سازی ظهور کانال درست راانتخاب کنید
https://eitaa.com/poyeshe313
شیخ هادی بکشو سرباز رهبر عزیز و سرباز امام عصر عجل الله فرجه الشریف