ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاء الله قصد بر این است که سخنان علی یعقوبی را به بوته نقد بنشانیم.
توجه کنید که هرگز قصد پائین یا بالا بردن شخص خاصی را نداریم و میخواهیم یک نوع تفکر را نقد کنیم یعنی اگر فردی در گذشته یا در آینده پیدا شد با چنین افکاری بتوانیم در مورد افکار و آرایَش نظر بدهیم چرا که هرکسی که از خود نظری منتشر میکند،کتابی مینویسد یا سخنرانی میکند دیگران این حق را دارند که منصفانه آن را نقد کنند.
با توجه به اینکه در دسترس قرار دادن نوشته های این شخص در دسترس عموم افراد جنبه خوبی ندارد برای تحقیق بیشتر میتوانید مراجع نوشته های پیش رو را از منابع دیگر بیابید.
در ضمن قصد دارم هرچه به ذهنم میرسد را منعکس کنم پس اگر در بعضی جاها مته به خشخاش گذاشتم صبور باشید چرا که از شیوه های استحاله این است که به تدریج و بصورت آرام با شکستن حریم ها باعث تغییرات بزرگ شد.
بنده در زمینه حدیث و رجال تخصصی ندارم وگرنه بیشتر نوشته ها را بررسی میکردم
در حد توان و وقت خود به آن میپردازم
تکه های نوشته از کتاب نظام بشر را با رنگ قهوه ای مشخص کرده ام
تاریخ 20 دی 1381 هجری شمسی
بعضی از اوقات که دوستان محضر رهبر معظم انقلاب جمع میشوند، منتظرند که ایشان آنها را هُل بدهند، چرا چنین انتظاری داریم، چرا ما خودمان بهترین حرکت و قویترین حرکت را نداشته باشیم و در جامعه یک حرکت قوی ایجاد نکنیم که رهبر معظم انقلاب ما را تحسین کنند.
نظر بنده:گوش به فرمان بودن از اوامر ولی فقیه شیوه درست است نه اینکه خودمان بصورت مستقل فکر کنیم که فلان کار درست است و جلو برویم در حالی که بسیاری از اوامر ایشان هنوز اجرا نشده یعنی تازه اگر تمام آنها اجرا شدند باید از ایشان امر بخواهیم.
ولی فقیه یعنی این نه اینکه برویم مستقل کاری بکنیم و منتظر تحسین ایشان باشیم.
در ضمن ما برای تحسین ایشان کار نمیکنیم گرچه باعث افتخار است بلکه تأیید ایشان مهم است
ماجرا را با یک داستان شروع کنیم. خداوند توفیق عطا کرده و ما زیاد به سفر میرویم. سفرهایی که میرویم معمولاً برای جستجوی خوبان، جستجوی عالمان و عاقلان است، آن کسانی که بیشتر از دیگران از مکتب اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بهره بردهاند. در یکی از سفرها به مرد عجیبی برخورد کردیم، به مسافری تنها، از ایشان در مورد مسیر و اینکه در دنیا باید چکار کرد سؤال کردیم. ماجرای عجیبی را تعریف کرد. میگفت من در دنیا مشغول زندگی خودم بودم، به دنبال تزکیهای که داشتم یک روز صحنه عجیبی در ذهنم تداعی گردید. یادم آمد سالها قبل، قبل از اینکه به دنیا بیایم، در بالای ارتفاعی ایستاده بودم و از پشت سر حضرت زهرا(س) دنیا را تماشا میکردم، حضرت زهرا(س) نگران بودند که چرا شیعیان و همپیمانان ما در دنیا اسیر دنیا شدهاند، آنها در عالم ذر پیمان بستند که با ما باشند و یاور ما باشند، ولی به مجرد اینکه به دنیا رفتند عهد خودشان را فراموش کردند.ایشان میگفت که، من عرض کردم: مادر جان اگر اجازه بفرمایید من به دنیا بروم و شما را روسفید کنم، حضرت زهرا(س) چیزی نفرمودند، ظاهراً برای بار دوم یا سوم که اجازه میخواهند، حضرت زهرا (س) به ایشان اجازه میفرمایند که ایشان از عالم ذر به دنیا بیاید، میگفت سالها پس از آن ماجرا و زندگی در دنیا، ناگهان آن صحنة عالم ذر جلوی چشمم آمد. گفتم ای وای! من هم عهد خودم را فراموش کردم، ما به دنیا به جستجوی اهلبیت(ع) آمده بودیم، ما به دنیا به نصرت اهلبیت(ع) آمده بودیم، ولی مشغول زندگی خودمان شدیم، میگفت نتوانستم تحمل کنم، زندگی عادی خودم را کنار گذاشتم، میدانستم یک روزی از دنیا میروم و دوباره در پیشگاه مادر امت، فاطمة زهرا(س) قرار میگیرم، من نباید شرمنده شوم، سالها در دنیا کوتاهی کردم و در این باقیمانده عمر باید جبران کنم. این ماجرا را که ایشان تعریف کرد روی بنده خیلی اثر گذاشت. عزیزان من، اگر حرف این آقا درست است، از شما می پرسم: ما برای چه به دنیا آمدهایم؟ ما در دنیا چه تکلیفی داریم؟ که البته من نشانه هایی برای صحت حرف ایشان و برای صداقت و عقل و علم ایشان داشتم،_ چون صداقت تنها کافی نیست _ لذا حرف ایشان روی من هم اثر گذاشته بود.
نویسنده از داستان شروع کرده سپس با واسطه یک نفر دیگر که مرد عجیب لقب گرفته سخنانی را میگوید که ذاتا مشکلی ندارد ولی در بطن آن مفاهیمی نهفته است و آن این است که
آن مرد عجیب چه کسی بود؟
مسافری تنها دقیقا به چه کسی اشاره میکند؟
آن شخص چه کسی بوده که حضرت زهرا سلام الله علیها را مادر خطاب کرده؟
حالتی که آن شخص در آن موقع به آن مبتلا شده احتمالا یک مکاشفه بوده اما مکاشفه در عالم ذر ممکن است؟
حالتی که در این مورد وجود دارد به خواب شبیه تر است تا اینکه یک نفر عالم ذر را بخاطر بیاورد
به خاطر آوردن عالم ذر تقریبا غیر ممکن است بدلایلی
ایشان میگوید که البته من نشانه هایی برای صحت حرف ایشان و برای صداقت و عقل و علم ایشان داشتم
این به چه معناست؟
این به طور غیر مستقیم در ذهن خواننده این پیام را میرساند که این شخص متصل است
من در این قسمت این را انکار نمیکنم و بعدا به این میپردازیم
میشه به مال دنیا مشغول باشی و تزکیه نفس کنی و با تمام مشغولیتهای دنیوی همچین رویایی هم ببینی............
آیا بجز این مسافر عجیب ،شخص دیگه ای هم هست که همچین رویایی دیده باشه؟؟
سلام
باتشکر از نقد بسیار جالبتان
علاوه بر چیزهائی که گفتید، این را هم اضافه کنید که معمولاً علما و عارفان واقعی هیچگاه اینقدر راحت! در مورد حالت های معنوی و مکاشفات و ریاضت هایشان برای دیگران حرف نمیزنند.
آن هم این جناب! که در سفر با هم آشنا شدند.
علیک سلام
دوست گرامی لطفا راهی برای ارتباط هم قرار دهید
متشکرم
مرسی نقدتون جالب بود....شخص دیگه ای هم توی دنیا وجود داره که همچین خوابی دیده باشه؟؟؟؟البته به نظر میرسه این نوشته ناشی از توهمات بیش از حد نویسنده ناشی داستان باشه.
خواهش میکنم
البته این رو در مدت کوتاهی نوشتم
اگر فرصت داشته باشم در حد خودم نوشته ها را منتشر میکنم
و در ضمن این نوشته ها ادامه دارند
به نام خدا
سلام
متشکرم بابت نقد مفید
بسیار مشتاق ادامش هستیم
موفق باشید
سپاس
علیکِ سلام
در صورت داشتن فرصت ادامش میدم
افتخار دادید نظر دادید
پس بقیش کوش؟؟؟؟
وقت بشه حتما