در آیه 2 سوره فتح خداوند متعال به رسولش حضرت محمد مصطفی صلّى اللَّه علیه و آله می فرماید : لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ - (تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد). حضرت امام خمینی (ره) در کتاب شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) ذیل حدیث21 تأویل های گوناگون این آیه را مطرح و در نهایت توجیه عرفانی این مطلب را به زیبایی مطرح می نمایند .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً (1)
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً (2)
ما تو را پیروزى بخشیدیم [چه] پیروزى درخشانى - 1
تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمتخود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند - 2
بالسّند المتّصل إلى حجّة الفرقة و إمامهم، محمّد بن یعقوب الکلینیّ، کرّم اللّه وجهه، عن حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن وهیب بن حفص، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر، علیه السلام، قال: کان رسول اللّه، صلّى اللَّه علیه و آله، عند عائشة لیلتها، فقالت: یا رسول اللَّه لم تتعب نفسک و قد غفر اللّه لک ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر؟ فقال: یا عائشة، ألا أکون عبدا شکورا؟
قال: و کان رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، یقوم على أطراف أصابع رجلیه، فأنزل اللّه سبحانه و تعالى: «طه. ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشقى.» «1»
ترجمه «از ابى بصیر نقل شده که فرمود حضرت باقر، علیه السلام: بود رسول خدا، صلّى اللّه علیه و آله، پیش عایشه در شب او، پس گفت: «اى رسول خدا چرا به زحمت مىاندازى جان خود را و حال آنکه آمرزیده است خداوند براى تو آنچه پیش بوده است از گناه تو و آنچه پس از این آید؟» فرمود: «اى عایشه آیا نباشم بنده سپاسگزار! فرمود حضرت باقر، علیه السلام، و بود رسول خدا، صلّى اللّه علیه و آله، که مىایستاد بر سر انگشتهاى دو پاى خود، پس فرو فرستاد خدا سبحانه و تعالى: طه. ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرآنَ لِتَشْقى.» «2» (یعنى محمد- یا اى طالب حق هادى- ما فرو نفرستادیم بر تو قرآن را تا به مشقت افتى.)
شرح : قد غفر اللّه لک اشاره است به قول خداى تعالى در سوره «فتح»: إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا. لِیَغْفِرَ لک اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ. «1» «ما گشودیم براى تو گشودنى آشکارا، تا بیامرزد براى تو آنچه پیشى گرفته از گناه تو و آنچه پس از این آید.»
بدانکه علما، رضوان اللّه علیهم، توجیهاتى در آیه شریفه فرمودهاند که منافات نداشته باشد با عصمت نبى مکرّم. و ما به ذکر بعضى از آنها که مرحوم علامه مجلسى، رحمه اللّه تعالى، نقل فرمودند مىپردازیم، و پس از آن آنچه اهل معرفت به حسب مسلک خود بیان کردند مجملا بیان مىنماییم.
مرحوم مجلسى فرموده از براى شیعه در تأویل این آیه اقوالى است:
یکى آنکه مقصود از گناه ، گناه امّت است که به شفاعت حضرت آمرزیده شود. و نسبت گناهان امّت به آن حضرت براى اتصالى است که بین آن حضرت و امت است. و مؤید این احتمال است آنچه روایت کرده مفضّل بن عمر از حضرت صادق، علیه السلام:
قال: سأله رجل عن هذه الآیة، فقال: و اللّه، ما کان له ذنب و لکنّ اللّه سبحانه ضمن له أن یغفر ذنوب شیعة علىّ ما تقدّم من ذنبهم و ما تأخّر.
مفضّل گوید: «مردى از امام (ع) درباره این آیه پرسید: فرمود: «به خدا قسم او (پیامبر) به گناهى مبادرت نجست، اما خداوند سبحان براى او ضمانت کرد که گناهان گذشته و آینده شیعیان على را بیامرزد.»
و روى عمر بن یزید عنه، علیه السلام، قال: ما کان له ذنب، و لا همّ بذنب، و لکنّ اللّه حمّله ذنوب شیعته ثمّ غفرها له.
فرمود: «نبود از براى او گناهى، و نه اراده گناهى کرد، و لیکن خداى تعالى ذنوب شیعه او را بر او تحمیل کرد، پس از آن آمرزید آن را براى او.»
نویسنده گوید از براى این توجیه در مشرب عرفان وجه وجیهى است که اشاره به آن [به] طریق اجمال خالى از فایده نیست. باید دانست که در محل خود مقرر است که عین ثابت انسان کامل مظهر اسم «اللّه» الاعظم، که امام ائمه اسماء است، مىباشد، و اعیان سایر موجودات در ظل عین انسان کامل در علم و عالم اعیان مقرر، و در عین و عالم تحقق موجود است. پس، اعیان جمیع دایره وجود مظهر عین انسان کامل است در عالم اعیان، و جمیع موجودات مظاهر جمال و جلال او هستند در عالم ظهور. و از این جهت، هر نقص که در عالم تحقق واقع شود و هر ذنبى که از مظاهر بروز کند، چه ذنوب تکوینى یا تشریعى باشد، به حکم ظاهر و مظهر به ظاهر منسوب است حقیقتا و بىشائبه مجاز. گرچه ما أصابک من سیّئة فمن نفسک [هر بدى به تو مىرسد از خود تو است. نساء- 82]، و لکن قل کلّ من عند اللّه [بگو همه (نیکیها و بدیها) از سوى خداست. نساء- 81]. و اشاره به این مطلب در اخبار بسیار است، چنانچه فرماید: نحن السّابقون الآخرون. [امام صادق (ع) : ما هستیم اول و آخر خلقت. بحار الانوار] و فرماید: آدم و من دونه تحت لوائی یوم القیامة. [روز حشر آدم و غیر او تحت لواى من خواهند بود. بحار الانوار] و فرماید: أوّل ما خلق اللّه روحی- یا- نورى [نخستین چیزى که خدا آفرید روح من (یا نور من) بود.] و فرماید: سبّحنا فسبّحت الملائکة، قدّسنا فقدّست الملائکة. [ما خدا را تسبیح کردیم، سپس ملائکه تسبیح مىکردند، ما خدا را تقدیس کردیم، سپس ملائکه تقدیس مىکردند. عیون اخبار الرضا] و فرماید: لولانا ما عرف اللّه [امام صادق (ع) فرمود: «اگر ما نبودیم خداوند شناخته نمىشد.» بحار الانوار] و فرماید:
لولاک لما خلقت الأفلاک. [اگر تو نبودى، افلاک را نمىآفریدم] و فرماید: نحن وجه اللّه. [وجه خدا ماییم] و در حدیثى است که رسول اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، به منزله ساقه شجر است، و ائمه هدى، علیهم السلام، به منزله شاخههاى آن، و شیعیان به منزله برگ آن درخت هستند. پس زینت شجره طیبه ولایت به مظاهر است، و هر یک از مظاهر که نقصانى یابد، در شجره طیبه نقصانى واقع گردد. پس، ذنوب جمیع موجودات ذنوب ولىّ مطلق است، و حق تعالى به رحمت تامه خود و به غفران شامل خود رحمت بر نبى اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، فرموده مىفرماید آنچه گناه است از پیشینیان و آنچه پس از این گناهى واقع شود، در تحت مغفرت تامه واقع گردد، و به شفاعت تو تمام دایره تحقق به سعادت کامله خود رسند، و آخر من یشفع أرحم الرّاحمین. [آخرین کسى که شفاعت کند مهربانترین مهربانان است[
و بر این مسلک آیه شریفه در عداد آن آیه است که مىفرماید: وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى. [بزودى پروردگارت به تو عطائى کند که خشنود شوى] که فرمودند: أرجى آیة فی القرآن [این آیه امید بخشترین آیه در قرآن است] و بنابر این مسلک، ذنوب متقدمه ممکن است ذنوب امم سالفه باشد، زیرا که جمیع امم امت این ذات مقدس اند، و جمیع دعوت انبیا دعوت به شریعت ختمیه و مظاهر ولىّ مطلق هستند، و «آدم و من دونه» از اوراق شجره ولایت هستند.
توجیه دوم آن است که سیّد مرتضى ، رضى اللّه عنه، ذکر فرمودند که «ذنب» مصدر است، و جایز است اضافه آن به فاعل و به مفعول، و در اینجا اضافه به مفعول شده و مراد آنست که آنچه گذشته است از گناه کردن آنها تو را در منع نمودن آنها تو را از مکه و جلوگیرى نمودن از مسجد الحرام. و معنى «مغفرت» بنابر این تأویل ازاله و نسخ احکام اعداء آن سرور است از مشرکین بر آن حضرت، یعنى ازاله مىفرماید خدا آن را نزد فتح، و ستر مىفرماید بر تو آن عار را به فتح مکه، پس زود است که داخل مکه شوى بعد از این. و از این جهت قرار داده است غفران را جزاى جهاد و فایده فتح.
فرموده است سیّد، رحمه اللّه، اگر مراد مغفرت «ذنوب» باشد معناى معقولى از براى آیه نتوان نمود، براى اینکه مغفرت ذنوب تعلقى [به فتح] ندارد و غرض و فایده آن نمىباشد. و اما قوله: ما تقدّم و ما تأخّر مانعى ندارد که مراد این باشد که آنچه در زمان سابق گذشته از افعال قبیحى که نسبت به تو و به قوم تو کردند.
سوم آنکه معنى چنین است که اگر گناهى براى تو باشد در قدیم یا پس از این، هر آینه آمرزیدم تو را. و قضیه شرطیه مستلزم صدق و وقوع طرفین نیست.
چهارم آنکه مراد به گناه ترک مستحب باشد، زیرا که واجبات از آن حضرت ترک نشده. و جایز است که به واسطه علوّ قدر و رفعت مقام آن حضرت آنچه از دیگران گناه نیست نسبت به آن حضرت گناه شمرده شود.
پنجم آنکه این آیه براى تعظیم آن حضرت وارد است و در مقام حسن خطاب است، چنانچه گویى مثلا: غفر اللّه لک.
مجلسى فرموده: و قد روى الصّدوق فی العیون بإسناده عن علیّ بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المأمون و عنده الرّضا، علیه السّلام، فقال له المأمون: یا ابن رسول اللّه، أ لیس من قولک أنّ الأنبیاء معصومون؟ قال: بلى.
قال: فما معنى قول اللّه: «لیغفر لَکَ اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأخَّرَ»؟ قال الرّضا، علیه السّلام: لم یکن أحد عند مشرکی مکّة أعظم ذنبا من رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، لأنّهم کانوا یعبدون من دون اللّه ثلاثمائة و ستّین صنما، فلمّا جاءهم، صلّى اللّه علیه و آله، بالدّعوة إلى کلمة الإخلاص، کبر ذلک علیهم و عظم، و قالوا: «أ جعل الآلهة إلها واحدا إنّ هذا لشیء عجاب.» إلى قوله: «إن هذا إلاّ اختلاق.» «1» فلمّا فتح اللّه تعالى على نبیّه، صلّى اللّه علیه و آله، مکّة، قال له: یا محمّد، «إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا. لِیَغْفِر لَکَ اللّه ما تَقَدَّمَ من ذنْبِکَ وَ ما تَأخَّرَ.» عِنْدَ مُشْرِکی أَهْلِ مَکَّةَ بِدْعائِکَ إلى تَوْحیدِ اللّه فیما تَقَدَّمَ وَ ما تَأخَّرَ، لأنّ مشرکی مکّة أسلم بعضهم، و خرج بعضهم عن مکّة، و من بقى منهم لم یقدر على إنکار التّوحید علیه إذا دعا النّاس إلیه، فصار ذنبه عندهم فی ذلک مغفورا بظهوره علیهم. فقال المأمون: للّه درک یا أبا الحسن!
«على بن محمد بن الجهم گوید حاضر شدم در مجلس مأمون و حال آنکه حضرت رضا، علیه السلام، پیش او بود. پس مأمون به آن حضرت عرض کرد:
«اى پسر رسول خدا [ص] آیا از فرموده تو نیست که انبیا معصوماند؟» فرمود:
«چرا» گفت: «پس چیست معنى قول خدا: لیغفر لک ...؟» حضرت فرمود:
«نبود کسى پیش مشرکان [مکه] که گناهش بزرگتر از رسول خدا، صلّى اللّه علیه و آله، باشد، زیرا که آنها عبادت غیر خدا مىکردند سیصد و شصت بت را. پس چون که پیغمبر آمد آنها را دعوت به کلمه اخلاص کرد، بزرگ و گران آمد آن بر آنها، و گفتند: «آیا خدایان را یک خدا قرار داد؟ همانا این چیز عجیبى است! تا قول خدا: إنْ هذا إلاّ اختلاق (نیست این مگر دروغ) پس، چون که خداى تعالى مفتوح کرد مکه را براى رسول خدا، فرمود به او: «اى محمّد، ما فتح نمودیم براى تو فتح آشکارا، تا بیامرزد خداوند گناه قبل و بعد تو را پیش مشرکان اهل مکه به دعوت کردن [تو] به سوى توحید قبل و بعد.» زیرا که مشرکان مکه بعضى اسلام آوردند، و بعضى از مکه خارج شدند، و کسى که از آنها باقى ماند قدرت انکار توحید بر آن حضرت نداشت، وقتى که حضرت دعوت مىفرمود مردم را به سوى آن، پس گردید گناه او آمرزیده به غلبه بر آنها.» پس مأمون گفت: «للّه درّک اى أبو الحسن.»
نویسنده گوید که این توجیه ششمى است که در حدیث شریف از آیه مبارکه شده است. و حاصل آن آن است که مراد گناه آن بزرگوار است در نظر اهل شرک و به زعم فاسد آنها.
فصل در توجیه عرفانى از آیه شریفه
بدان که از براى آیه شریفه توجیهى است بر مشرب اهل عرفان و مسلک اصحاب قلوب، که براى ذکر آن لابدّیم از ذکر «فتوحات ثلاثه» متداوله نزد آنها.
پس، گوییم که «فتح» در مشرب آنها عبارت است از گشایش ابواب معارف و عوارف و علوم و مکاشفات از جانب حق بعد از آنکه آن ابواب بر او مغلق و بسته است. مادامى که انسان در بیت مظلم نفس است و بسته به تعلقات نفسانیه است، جمیع ابواب معارف و مکاشفات به روى او مغلق است، و همین که از این بیت مظلم به قوّت ریاضات و انوار هدایات خارج شد و منازل نفس را طى کرد، فتح باب قلب به روى او شود و معارف در قلب وى ظهور کند و داراى مقام «قلب» گردد. و این فتح را «فتح قریب» گویند، زیرا که این اوّل فتوحات و اقرب آنهاست. و گویند اشاره بدین فتح است قول خداى تعالى: نَصْرٌ مِنَ اللّه وَ فَتْحٌ قَریبٌ. البته با یارى و نصر خداوند و نور هدایت و جذبه آن ذات مقدس این فتح و سایر فتوحات واقع مىشود. و مادامى که سالک در عالم قلب است و رسوم و تعینات قلبیه در او حکمفرماست، باب اسماء و صفات بر او مغلق و منسد است.
و پس از آنکه به تجلیات اسمائى و صفاتى رسوم عالم قلب فانى شد و آن تجلیات صفات قلب و کمالات آن را افنا نمود «فتح مبین» رو دهد، و باب اسماء و صفات به روى او مفتوح گردد و رسوم متقدمه نفسیه و متأخره قلبیه زایل و فانى شود و در تحت غفاریت و ستاریت اسماء مغفور گردد. و گویند اشاره به این فتح است قول خداى تعالى: إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً. لِیَغْفِرَ لَکَ اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأخَّرَ. ما فتح آشکاراى عالم اسماء و صفات را بر تو نمودیم تا در تحت غفاریت اسماء الهیه ذنوب نفسیه متقدمه و قلبیه متأخره مغفور شود. و این فتح باب «ولایت» است.
و مادامى که سالک در حجاب کثرت اسمائى و تعینات صفاتى است، ابواب تجلیات ذاتیه به روى او مغلق است. و چون تجلیات ذاتیه احدیه براى او شود و جمیع رسوم خلقیه و امریه را فانى نماید و عبد را مستغرق در عین جمع نماید، «فتح مطلق» شود و ذنب مطلق مغفور گردد، و با تجلّى احدى ذنب ذاتى، که مبدأ همه ذنوب است، ستر شود: وجودک ذنب لا یقاس به ذنب. [وجود تو خود گناهى است که با هیچ گناهى قابل قیاس نیست] و گویند اشاره به این فتح است قول خداى تعالى: إذا جاءَ نَصْرُ اللّه وَ الفَتْحُ .
پس با «فتح قریب» ابواب معارف قلبیه مفتوح شود و ذنوب نفسیه مغفور گردد. و با «فتح مبین» ابواب ولایت و تجلیات الهیه مفتوح گردد، و بقایاى ذنوب نفسیه متقدمه و ذنوب قلبیه متأخره آمرزیده شود. و با «فتح مطلق» فتح تجلیات ذاتیه احدیه گردد و ذنب مطلق ذاتى مغفور شود.
و باید دانست که فتح قریب و فتح مبین عام است نسبت به اولیا و انبیا و اهل معارف. و اما فتح مطلق از مقامات خاصه ختمیه است، و اگر براى کسى حاصل شود، بالتبعیه و به شفاعت آن بزرگوار واقع مىشود.
و از این بیانات معلوم شد که از براى ذنب و گناه مراتبى است که بعضى از آن از حسنات ابرار شمرده شود، و بعضى براى خلّص ذنب است. و گویند که رسول اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، فرموده: لیران (أو لیغان) على قلبى، و إنّى لأستغفر اللّه فی کلّ یوم سبعین مرّة.]گاه دلم را کدورتی می پوشاند و من براستی که هر روز هفتاد بار از خداوند درخواست آمرزش می کنم[ این کدورت توجه به کثرت تواند بود، ولى از قبیل خواطر بوده که بزودى زایل مىشده. و در حدیث است که رسول خدا، صلّى اللّه علیه و آله، از هیچ مجلسى بیرون تشریف نمىبرد مگر آنکه بیست و پنج مرتبه استغفار مىکرد .
و از این احادیث معلوم مىشود که «استغفار» فقط منحصر به گناه منافى عصمت نیست، و «مغفرت» و «ذنب» به اصطلاح عرف عام نیست. پس، این آیه شریفه منافات با مقام معنویه ندارد، بلکه مؤکد آن است، زیرا که از لوازم سلوک معنوى و عبور از مدارج و رسیدن به اوج کمال انسانى غفران ذنوب لازمه مقامات و مدارج است، زیرا که هر موجودى در این عالم است ولیده همین نشئه ملکیه و ماده جسمانیه است و داراى تمام شئون ملکى حیوانى و بشرى و انسانى است، بعضى بالقوّة و برخى بالفعل، پس، اگر بخواهد از این عالم به عالم دیگر و از آنجا به مقام قرب مطلق سفر کند، باید این مدارج را طى کرده و از منازل متوسطه کوچ نماید، و به هر مرتبهاى که رسد، در آن مرتبه مغفور شود ذنوب مرتبه سابقه، تا در تحت تجلیات ذاتیه احدیه تمام ذنوب مغفور گردد، و ذنب وجودى که مبدأ و منشأ تمام ذنوب است در ظل کبریاى احدى مستور گردد. و این غایت عروج کمال موجود است. و در این مقام موت و فناى تامّ دست دهد.
و لهذا وقتى که آیه شریفه اذا جاءَ نَصْرُ اللّه وَ الْفَتْحُ نازل شد، رسول اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، فرمود: این سوره خبر موت من است . و اللّه العالم.
برگرفته از بهترین کتاب اخلاقی اثر حضرت امام خمینی (ره)
کتاب شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) – حدیث بیست و یکم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*برای خواندن کتاب گرانقدر اربعین به این لینک مراجعه کنید.
* هر خواننده ای به میزان استعداد خود میتواند از مطالب بالا استفاده کند و البته و لا یزید الظالمین الا خسارا