انتظار پویا(هل من ناصر لنصره مهدی قائم آل محمد؟)

هر که دلارآم دید از دلش آرام رفت ===چشم ندارد قرار هر که در این دام رفت

انتظار پویا(هل من ناصر لنصره مهدی قائم آل محمد؟)

هر که دلارآم دید از دلش آرام رفت ===چشم ندارد قرار هر که در این دام رفت

نقد ع.ی. (آخرین ویرایش 29-02-1392)

بسم الله الرحمن الرحیم

مغالطات در زمینه ولایت و امامت

قسمت سوم و پایانی

دانلود کل این نوشته که کتاب ولایت فقیه امام خمینی نیز ضمیمه آن شده

لینک مستقیم

لینک کمکی


ادامه..



یکی دیگر از احادیثی که وظیفه شیعه در عصر غیبت مبنی بر لزوم تبعیت از آثار مشخص کرده است همان توقیع مبارک امام زمان است که آقای یعقوبی به عنوان سند عقیده خود مبنی بر لزوم رجوع به امام حی ذکر کرده اند و با استناد به آن به روش علماء در رجوع به آثار حمله می‌کند. امام زمان سلام الله علیه در این توقیع مبارک وظیفه شیعیان را رجوع به روات احادیث معرفی می‌کنند و امر به رجوع به روات احادیث از سوی امام به معنای ارجاع مردم به تبعیت از آثار است هر چندآقای یعقوبی معتقد است این احادیث در زمان نائب دوم صادر شده و مراد از رواه حدیثنا در سخن امام زمان، نواب خاصی می‌باشد: و اما الحوادت الواقعه......... در ماجرائی که پیش می‌آید به راویان حدیث ما رجوع کنید می‌گوئیم  خب اینها چه کسانی هستند........می‌گوید منظور فقهاء هستند.........بقیه آمدند گفتند: بله منظور فقها، هستند........آقا چه کسی این را گفته؟ می‌گوئید:‌خب، غیر از فقیه چه کسی می‌تواند باشد؟ صبر کنید........این حدیث در چه زمانی بوده است؟ ........در زمان نائب دوم. در زمان نائب دوم یک آقایی نامه می‌نویسد و تعداد سؤال در آن هست، توسط نائب دوم، محمد بن عثمان به امام زمان می‌دهد و امام جواب می‌دهند درجواب یکی از سؤالها، این موضوع (رجوع به رواة حدیثنا) را فرمودند........نائب دوم در زمان غیبت صغری زندگی می‌کند. خب....... این حدیث آنجا چه معنایی پیدا می‌کند؟ وقتی ماجرا پیش می‌آید ما چه کار کنیم؟ به راویان حدیث ما رجوع کنید. یعنی چه؟ یعنی امام زمان می‌گویند سراغ فقهاء برویم؟ منظور‌شان فقهاء است؟ بله دیگر این کاملاً معلوم است. پس متوجه شدیم که دیگر به نواب کاری نداشته باشیم. دیگر برویم سراغ فقهای زمانه. معنی آن چه می‌شود؟ یا باید بگوییم امام زمان دعوت به فقهاء کردند که دعوت به فقهاء یعنی دعوت به رجوع نکردن به نواب اربعه چرا؟ چون که آنها فقیه نبودند .......یا باید بگوییم که نه، دعوت به نواب کردند، دعوت به نائبان کردند.[23] چنانکه از این سخن بر می‌آید آقای یعقوبی معتقد است منظور امام زمان از رواة حدیثنا نواب اربعه هستند نه فقهاء . زیرا دعوت به فقهاء به معنای ترک تبعیت از نواب است. عقیده آقای یعقوبی در تفسیر این توقیع مبارک بسیار تعجب آور است وی از یک سو از علمای عصر غیبت کبری می‌خواهد که حجة المهدی بوده و اقوال امام را بیان کنند نه استنباط فقهی خود را و از سوی دیگر واژه روات حدیث را در نواب خاص خلاصه می‌کند در حالیکه هر دو مسئله لزوم تبعیت از رواه حدیث و مسئله حجة المهدی بودن علماء درهمین توقیع مبارک و بدون فاصله مطرح شده است امام زمان در این توقیع فرموده‌اند: در حوادثی که رخ می‌دهد به روات حدیث ‌ما رجوع کنید زیرا آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنها هستم. چنانکه مشاهده می‌شود مسئله رجوع به روات حدیث و حجة المهدی بودن علماء از سوی امام مهدی در یک متن کوتاه مطرح شده است بنابرین منظور از روات حدیث و علماء در عبارت فانهم حجتی علیکم یکی است یعنی اگر مراد از روات حدیث نواب اربعه باشند چنانکه آقای یعقوبی ادعا می‌کند پس منظور علماء در عبارت فانهم حجتی هم باید نواب اربعه باشند زیرا مرجع ضمیر «وهم» در این عبارت همان کلمه رواه حدیثنا است بنابرین معنی عبارت این می‌شود که در حوادث واقعه به نواب اربعه مراجعه کنید زیرا آنها حجت من بر شما هستند. در این صورت تمام اوقات تلخی‌های آقای یعقوبی نسبت به علمای عصر غیبت کبری درباره اینکه شما حجة المهدی می‌‌باشید و امام علیه السلام موقیعت حجت را برای شما قرار داده است  و شما می‌بایست سخن امام را برای شیعیان بگوئید نه استنباط خود را، بی مورد بوده و ناشی از فهم درست روایت است. و اگر منظور از فانهم حجتی علیکم در عبارت توقیع، همه علماء، از جمله علمای عصر غیبت کبری باشد چنانکه آقای یعقوبی نیز همین سخن را پذیرفته و هستند حجة المهدی بودن علماء را مطرح می‌کند بنابرین واژه روایت حدیث در اول توقیع نیز عام بوده و به نواب اربعه منحصر نمی‌شود. دراین صورت آنچه امام زمان ما را به آن دعوت می‌کند نه رجوع به آثار (حدیثنا) و تبعیت از آنها می‌باشد. و از آنجا که امام علیه السلام در قسمت اول توقیع، حدیث ما گفته‌اند ولی درقسمت دوم آن فرموده است آنها حجت من هستند معلوم می‌شود مردم را به تبعیت از احادیث همه امامان، نه فقط احادیث خود، دعوت می‌کند.

با توجه به آنچه گفته شد معلوم می‌شود هر دو برداشت آقای یعقوبی از دو قسمت توقیع مبارک اشتباه بوده  و دعوت از مردم و جوان‌ها مبنی بر تبعیت از علماء و رهبر معظم انقلاب قول امام زمان را بخواهند چیزی جز بدبین کردن آنها نسبت به علماء و رهبر انقلاب به دنبال ندارد. زیرا قطعاً آنها از چنین توانایی برخوردار نمی‌باشند

مسئله دیگری که درباره عقیده لزوم رجوع به امام حی در عصر غیبت قابل بحث بوده این است که آقای یعقوبی این اندیشه را به صورت عام مطرح کرده و از همگان می‌خواهد این گونه عمل کنند حتی از زنان می‌خواهد که ز شوهران خود نظر امام علیه السلام را طلب کنند این مراجعه به امام از دو حال خارج نمی‌باشد  یا همگان مستقیماً و بدون واسطه به امام رجوع می‌کنند و یا واسطه‌ای برای این کار وجود داشته و مردم باید به آن واسطه‌ها مراجعه و از آنها نظر امام را بخواهند. شق اول این قصیه امکان ندارد. یعنی مسلماً همه مردم نمی‌توانند مستقیماً به امام مراجعه نمایند زیرا اگر همه مردم بتوانند مستقیم به امام زمان مراجعه کنند دراین صورت غیبت امام بی معنی‌بوده و هیچ فرقی با حضور ندارد در حالیک خصیصه عمده غیبت  چنانکه قبلاً نیز اشاره شد- حیرت و سرگردانی مردم به خاطر عدم دسترسی به امام معصوم و امتحان آنها در پایبندی به اندیشه امامت می‌باشد.

و اگرمراجعه به امام با واسطه  امکان دارد سؤال می‌کنیم این واسطه چه کسانی هستند؟ علمای دین و از جمله رهبر معظم انقلاب تصریح کرده‌اند که به امام زمان علیه السلام دسترسی ندارند و به تعبیر آقای یعقوبی خود را ضعیف می‌پندارند. و تنها، کسانی مثل آقای یعقوبی و علی محمد باب و شلمغانی و مانند اینها، این توانایی را در خود احساس می‌کنند که به خدمت امام زمان برسند.

 

ادعاها

یکی دیگر از مسائلی که در شناخت آقای یعقوبی و دید‌گاه‌های وی مفید است پیگیری ادعا‌های اوست. یعقوبی نیز ادعاهای دارد که شنیدن آن به ما در کشف شخصیت و اهداف وی کمک می‌کند.

 

1- انتفاع از نعمات خاصه

آقای یعقوبی معتقد است شیعه باید از نعمات خاصه برخوردار بوده و اگر محبی از این نعمات بهر‌ه‌مند نباشد شیعه نیست. و علت آن را این گونه معرفی می‌کند:‌ «به خاطر اینکه جنگ‌های زمان ظهور از نوع جنگ‌های تکنولوژیک نیست به استناد آیات قرآن و احادیث، تکنولوژی در آن زمان از کار می‌افتد و درخلال ترکیب عوالم مقدورات خاصی و توان‌های خاصی به انس و جن تعلق می‌گیرد و به تبع آن، ایشان رفتار‌های خاصی را دنبال می‌کنند در این جا به مناسبت این را عرض کنیم که درحال حاضر و در این شرایطی که آمریکا دارد ایران را تهدید می‌کند راه مقابله با آمریکا قوای مهدوی است نه سلاح اتمی و موشک شهاب سه و چیز‌های دیگر ما باید به سوی امام بردیم شاید امام باب انتفاع در نعمات خاصه و قوا را بازکنند و توانهایی به ما عطا کنند و ما با آنها جلو برویم و این را بدانید که به طور کلی ابزار مناسب برای پیشبرد انقلاب و حکومت، با قوای مهدوی است ما بدون قوای مهدوی نمی‌توانیم حکومت را جلو ببریم.»[24] حال ببینیم آقای یعقوبی چه جایگاهی را برای خود و دیگران در باب انتفاع از امام زمان علیه السلام در باب نعمات خاصه ترسیم می‌کند:« کلا باب انتفاع در نعمات خاصه و قوا بسته است و دراین زمانه از نعمات خاصه و قوای مهدوی فقط خضر بهره‌مند هستند ومقدار کمی هم بنده بهره‌مند هستم و امام امضاء کرده‌اند که بقیه افرادی که واجد نعمات خاصه و برخی از درجات فضل- مثل ملکوت و ولایت- بودند به رحمت خدا بروند و ایشان نیز به رحمت خدا رفتند. البته در حال حاضر کسانی هستند که می‌توانند ملکوت را ببیننند ولی به جز خضر و بنده کسی را پیدا نمی‌کنید که توان ملکوتی داشته باشد. شاید بگوئید پس چرا داری ادعا می‌کنی؟عرض می‌کنم اینجا باید ادعا کرد....... تا شیعه بداند که جامعه تهی نیست و شاد شود. و دشمن بداند که جامعه تهی نیست و بترسد.[25]» حال ببینیم با این ادعا به دنبال چه هدفی می‌گردد؟:«بنده قبول دارم که در این هزار و اندی ساله تا زمان اعتلای حکومت اسلامی در ایران، فقهاء باید در رأس می‌بودند و بنده اعتقاد دارم که امام علیه السلام { دراین زمان} مقوله حکومت را در این مملکت راه انداخته است.حکومت از مقوله نعمات خاصه است و امام زمان عج‌الله تعالی فرجه الشریف در این مملکت راه انداخته است. حکومت باید ادامه پیدا کند ولی توسط واجدان نعمات خاصه»[26] این سخن به خوبی نیت آقای یعقوبی را در مسئله لزوم انتفاع از امام در نعمات خاصه و اختصاص این امر به خضر و خودش، آشکار می‌کند. زیرا وی معتقد است که باید واجدان نعمات خاصه حاکم شوند و کسانی که دارای این ویژگی هستند یکی خضر است که از بحث خارج می‌باشد و دیگری آقای یعقوبی است که مردم باید با سلام و صلوات ایشان را به عنوان حاکم خود قبول کنند تا هم بتواند با توان‌های ملکوتی خود هم با امریکا مبارزه کند و هم با قوای مهدوی خود حکومت را جلو ببرد. قبلاً هم دیدم که گفته بود: حکومت حق حضرت مهدی است و این حق را به هر کسی که بخواهد می‌تواند واگذار کند حتی به یک جوان، به کسی چه ربطی دارد؟! حال معلوم می‌شود چرا ادعا می‌کند که من تنها کسی از میان شما هستم که واجد نعمات خاصه بوده و دارای توان ملکوتی می‌باشم. در حقیقت این ادعا ریشه درجای دیگری داشته و به این خاطر که دوست جذب شود و دشمن بترسد نمی‌باشد.

2- مستجاب الدعوه بودن

آقای یعقوبی ادعا می‌کند مستجاب الدعوه می‌باشد و برای اثبات این امر این‌گونه مقدمه چنین می‌کند:« به مناسبت عرض کنیم که خداوند ابراهیم را وارد ملکوت کرد نقل می‌شود که ابراهیم ملکوت ناجوری‌هایی را در جامعه می‌دیدد و گفت خدایا این فرد را که دارد این ناجوری را به پا می‌کند نابودش کن و بلافاصله خداوند آن خواسته را مستجاب کرد عالم ملکوت همسایه ولایت است علم ولایت، از لحاظ حجم درون ملکوت است درست است که لطیف تر از ملکوت است ولی درون ملکوت است لذا وقتی که دعایی از جنس ملکوت انجام شود چون در جوار استجابت ولایی قرار دارد، بلافاصله مستجاب می‌شود چون........دعا از اعماق عالم انجام می‌شود و استجابت دعا از عالم ولایت صورت می‌گیرد. نزدیکترین مکانها به ولایت ملکوت است در ملکوت به محض اینکه چیزی خواسته شود بلافاصله خداوند مستجاب می‌کند و وقتی این استجابت از آنجا جاری شود درمنطقه بزرگی از عمق عالم جریان پیدا می‌کند»[27] بعد از این مقدمه این چنین، مستجاب الدعوة بودن خود را این گونه مطرح می‌کند: « در ماجرای سال 78 در غائله کوی دانشگاه بلنت اجویت نخست وزیر ترکیه به رهبر معظم انقلاب جسارت کرد و ما که به محبت الهی در آن زمان در موقعیت ملکوتی، کلام یکی از دوستان را نقل کردیم و ازخدا خواستیم که: خدایا اینها را تنبیهشان کن. بلافاصله آن خواسته مستجاب شد و دوسه روز بعد به صورت زلزله بزرگی درترکیه واقع شد........بنده آنجا از خدا خواستم و خداوند به این گونه انجام داد شاید بگوئید که شما در بعضی ازجلسات گفتید که ماجرای ترکیه را من بپا کرده‌ام و در بعضی از جلسات گفته‌اید که ما نقل قول  کرده‌ایم و در بعضی از جلسات هم گفته‌اید که ما دعا کردیم و خدا عطا کرد و در نهایت......معلوم نشده که ماجرا به چه صورت انجام گرفته است. در پاسخ عرض می‌کنم بله، ما هر سه نوع آن راگفته‌ایم در ملکوت این سه مطلب با هم قابل جمع است به طور کلی این ماجرا به این صورت بود که دوستی کلامی گفت و ماه م کلام آن دوست را نقل کردیم- وحتی لزوم ندارد آن فرد خودش موقعیت ملکوتی داشته باشد- از آنجا که ما در ملکوت بودیم و دعا کردیم این دعا حرکتی را ایجاد کرد.......کسی که در دارد درملکوت دعا می‌کند به نوعی فاعل ماجرا است................در ماجرای مرگ اسحاق را بین هم همینطور بود. در ماجرای انتفاضه دوم هم همین طور بود. زمانی که از خدا خواستیم که مردم فلسطین برای بار دوم قیام کنند. .....خواسته ما این بود که مردم فلسطین به صورتی قیام کنند که دشمن حتی نتواند قیام آنها را درک کند و این انتفاضه تا زمانی که خودمان آن را متوقف نکرده‌ایم ادامه داشته باشد. درموضوعات مختلفی ما این دعای ملکوتی را انجام داده‌ایم. البته سعی ما بر این بوده است که این کار را درموضوعاتی که مدنظر خودمان باشد انجام ندهیم بلکه در آن موضوعاتی انجام دادیم که واقعاً از جنبه ملکوتی احساس می‌شد رضایت امام در‌آن است. شاید بفرمائید رضایت امام را ازکجا متوجه می‌شوید؟ عرض می‌کنم در ملکوت رضایت امام به صورت یک نوری دیده می‌شود.........بله پس انتفاعیات ما درماجرای ترکیه و انتفاضه دوم فلسطین تقریباً شبیه به آن چیزی است که حضرت ابراهیم داشتند و اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوئیم شاید بشود به این صورت گفت که دعای ملکوتی و استجابت دلایی آن »[28] آقای یعقوبی اگر چه در این جا تصریح می‌کند که ولایت جهت دهنده و تعیین کننده دعا بوده و آن را به سمت اعمال حرکت می‌دهد به عبارت دیگر تصریح می‌کند که وی فقط دعا کننده بودن و امام زمان لطف می‌کند و بعضی از دعاهای وی رامستجاب می‌کند اما چنانکه قبلاً مشاهده کردیم تصریح می‌کند که اگر اعضای مجلس خبرگان را نفرین کند نفرین وی آنها را می‌گیرد[29] این سخن به این معناست که وی هر دعایی نماید مستجاب خواهد شد.

مسئله‌ای که درباره ادعای مستجاب الدعوة بودن آقای یعقوبی قابل دقت بوده این است که وی مسئله‌ای را به عنوان شاهد صدق ادعای خود ذکر می‌کند که قابل اثبات نبوده  و بیشتر خنده ‌آور است تا باور آفرین .وی انتفاضه فلسطین و زلزیه ترکیه معلول دعای خود می‌داند دیگران هم ادعا می‌کنند که پیروزی دوباره ساندیست‌ها در نیکارگوئه و پیروزی حزب‌الله در جنگ علیه اسرائیل و باز پس گیری مزارع شبعا و ...... با دعای من وقتی که در موقعیت ملکوتی بودم اتفاق افتاده است کی به کیست چه کسی می‌تواند بگوید: نه این چنین نبوده است شنونه این گونه سخنان، بیشتر از اینکه به توانایی گوینده پی ببرد، به عقل او شک می‌کند. شخص مستجاب الدعوه برای اثبات ادعای خود می‌بایست ابتدا امری را ادعا کند و سپس از خدا بخواهد که آن کار انجام شود که در این صورت اگر انجام شد می‌تواند گواه درستی ادعای وی باشد و الا هر کسی می‌تواند مسائلی را که از قبل اتفاق افتاده است به اراده و دعای خود منسوب نماید. آیا این گونه موارد از شگرد همیشگی خود استفاده کرده و برای اینکه انگیزه مخاطب را در مخالفت با این گونه سخنان سست کند از مخاطب خود می‌خواهد که با عقل خود رفتار نموده و این سخنان وی را باور نکنند.

 

«حافظ انقلاب»

آقای یعقوبی ادعا می‌کند که حکومت در ایران را امام زمان به راه انداخته و باید توسط واجدان نعمات خاصه ادامه پیدا کند:" بنده اعتقاد دارم که امام علیه السلام{ در این زمان} مقوله حکومت را در این مملکت راه اندخته است. و حکومت ازمقوله نعمات خاصه است و امام زمان عج‌الله فرجه الشریف در این مملکت راه انداخته است حکومت باید ادامه پیدا کند ولی توسط واجدان نعمات خاصه"[30].و ابزار مناسب برای پیشبرد انقلاب و حکومت را قوای مهدوی می‌داند: "به طور کلی ابزار مناسب برای پیش برد انقلاب و حکومت با قوای مهدوی است ما بدون قوای مهدوی نمی‌توانیم حکومت را جلو ببریم."[31] و از سوی ادعا می‌کند که باب انتفاع از امام زمان در نعمات خاصه بسته بوده و فقط خودش و خضر در حال حاضر از قوای خاصه مهدوی بهره‌مند هستند: "کلاً باب انتفاع در نعمات خاصه و قوا بسته است و در این زمانه از نعمات خاصه و قوای مهدوی فقط خضر بهره‌مند هستند و مقدار کمی هم بنده بهره‌مند هستم و امام علیه السلام امضاء کرده‌اند که بقیه افرادی که واجد نعمات خاصه و برخی از درجات فضل.....بودند به رحمت خدا بروند و ایشان نیز به رحمت خدا رفتند" [32]

 

آقای یعقوبی بسته بودن باب انتفاع از امام زمان در نعمات خاصه را نیز به اراده خود منسوب نموده و آن را ماموریتی برای خود معرفی می‌کند:«بله در مقوله نعمات خاصه و قوا باب بسته است و بنده هم اجازه نمی‌دهم که در باب نعمات خاصه و قوا چیزی از ملکوت پائین بیاید وظیفه دارم که اجازه ندهم کسی واجد قوای ملکوتی شود باید این ماجرا تا آن زمانی که مدنظر خداوند است حصر شود و انحصاری (در خودش و خضر) باشد[33].

 

حال که چنین است وظیفه آقای یعقوبی بسیار سنگین شده و باید حافظ انقلاب اسلامی ایران باشد و حفظ انقلاب از آفات و خطرات تاکنون به اراده وی بوده استالبته آن چیزی که وظیفه بنده می‌باشد در قبال انقلاب است نه در قبال حکومت، اگر بنده در این مقوله دعای ملکوتی کنیم ان شاء الله مستجاب است محدوده بنده محدوده انقلاب است ولی آن چیزی که به انقلاب ارتباط داشته باشد در این محدوده است ماجرای غائله کوی دانشگاه با انقلاب ارتباط داشت حمله آمریکا به ایران با انقلاب ارتباط دارد. خود مقوله رهبر معظم انقلاب ........به انقلاب ارتباط دارد.[34]

 

«روز و شب دشمنان را سیاه کردم»

«اینها که عرض می‌کنم خدای نکرده قصدم فتنه و مخالفت نیست چون از طرق مختلف به گوشمان رسیده که این مطالبی که اینجا عرض می‌شود و مطرح می‌کنیم را علماء گوش می‌دهند برایشان مطرح است همین چیزهایی که بنده خدشه کردم را اگر آقایان روشنفکر جرأت بکنند و بخواهند برای مطالب و مسائل سوء خودشان اینها را استناد بکنند بدانند که با بنده طرف هستند بنده وظیفه دارم با دوستان با رحم و شفقت رفتار کنم ولی فکر نکنید که با دشمنان هم این‌گونه رفتار می‌کنم کما اینکه آنها که باید بدانند می‌دانند که ما در خارج از کشور چه کار می‌کنیم. به محبت الهی روز و شب آنه را سیاه کرده‌ایم. وظیفه ای روی دوشمان است و خداوند ما را از مسیری برده و اینها را عطا کرده و ما هم سعی می‌کنیم که اینها را از دشمنان اهل بیت دریغ نکنیم و شاد هستیم و کیف هم می‌کنیم که اینها را آدم زمانی در جمهوری اسلامی ایران باید سربازی کند که فرماندهان، سربازی آدم را قبول داشته باشند آرام آرام به این نتیجه می‌رسند. اوایل در قم تقریباً نزدیک به صددرصد آقایان مخالفت می‌کردند ولی الحمدلله الان تعدادی از آنها می‌گویند: نه، حرفهایش درست به نظر می‌رسد و ما اشتباه می‌کردیم که با ایشان در می‌افتادیم....... به هر حال ما ساکت نمی‌نشینیم و می‌گوئیم: خدایا اگر تو می‌خواهی ما در ایران هم سربازی کنیم خودت به دل فرمانده‌های ما بینداز[35]

 

«من باید پناه شیعیان باشم»

آقای یعقوبی در یکی از جلسات سخنرانی چهل شب با کاروان حسینی خود را پناه شیعیان در فتنه معرفی می‌کند:« بعضی از دوستان در شبهای قبل حرفشان این بود که آقا! شما حرفهای که می‌زنید قشنگ است به دلمان می‌نشیند چرا استدلال آن را مطرح نمی‌کنید؟ عزیزان من! می‌شود استدلال آن را مطرح کرد ولی من فرصتش را ندارم، خودتان بگردید بدانید این مطالب درست است من فرصتش را ندارم. خدا را شاهد می‌گیرم از اینکه می‌آیم خدمت شما عزیزان، کراهت دارم چون وقت من باید برای موضوع خاصی بگذرد ناراحت هستم از این که وقتم را در خدمت شما عزیزان سپری می‌کنم فتنه‌ها نزدیک است و توان من هم کم من توانم از حوادثی که دارد پیش می‌آید عقب‌تر است هنوز نرسیده‌ام از این که  باب معرفتی روی من باز بشود کراهت دارم یک زمانی بسیار اشتیاق داشتیم ول الان کرامت دارم چرا؟ چون وظیفه من، سربازی است من باید آن زمانی شیعیان دچار فتنه می‌شوند برای شیعیان پناهگاه باشم هنوز نشده‌ام هنوز خیلی کم دارم می‌بینم خداوند دیگر نمی‌خواهد در فتنه‌ها توقف بدهد لذا با تمام آرامی که داشتم آهسته آهسته دارد اضطراب در وجودم می‌آید. عزیزان من شما به حساب گذشته نگاه می‌کنید فکر می‌کنید خطری نیست بنده دو پله بالاتر را نگاه می‌کنم می‌بینم خطر از بالاتر‌ها آمده تا یکی دو قدمی دنیا رسیده، پشت درهای دنیا است و دارد فشار می‌آورد باذن الله، که وارد دنیا بشود. چه زمانی وارد بشود، خدا می‌داند ولی هست بالای سرمان است خیلی نزدیک است من باید پناهگاه برای آن زمان می‌شدم هنوز کم دارم شاید شما بگوئید: این آقا چقدر آدم خوبی است.نه، من اگر از حریم مولایم در آن زمان نتوانم سرباز کنم و اگر نتوانم برای شیعیان در مقابل خطرات عظیمی که می‌خواهد بیاید پناهگاه باشم چطور رویم بشود که بعد از فوت و در تقاطع بعد در روی امامم نگاه کنم.[36]

 

« من رجعت می‌کنم»

آقای یعقوبی در یکی از سخنرانی چهل شب با کاروان حسینی درباره خود چنین می‌گوید: "تمام سعی من این است که بدوم، به سوی مولای خودم بتازم، دوست دارم، معلمم به من گفته است تو باید اولین کسی باشی که در صبح ظهور به او می‌رسی، گفته: بدو من می‌خواهم بدوم، می‌خواهم بتازم اولین کسی باشم که اولین ساطه‌های طلوع خورشید پر فروغ مهدی(عج) را احساس کنم و نور بگیرم و گرما بگیرم و اثر بگیرم. هر چند که او فرموده:‌امضاء کرده‌ام که قبل از ظهور بروی، نمانی. ولی باز قبل از ظهور قرار داده است که دوباره در دنیا بیایم. بیایم و در رکاب مولای خودم بمانم ....... ما ها می‌رویم. ولی رفتنی که ان‌شاءالله هستم. چه اینجا باشم، چه آنجا بدانید از دست من خلاصی ندارید حتی اگر شماها زودتر بروید باز از دست من خلاصی ندارید هر کدامتان ، هر جا بروید. هر طبقه‌ای که بروید، خلاصی ندارید. قبل از اینکه شما پرسید می‌بینید که من آنجا هست تا بیائید بگویید: مولاجان! من دنبال امیرالمومنین هستم، می‌گویم: بلند شو جمعش کن. تا امیر المومنین تشریف بیاورند فعلاً من هستم بگو که فلان جا چرا این کار را کردی یکی دو تا مشت می‌خوری مثلاً تا امیرالمومنین تشریف بیاورند. و اگر من آنجا بروم بدانید باز خلاصی ندارید کسی فکر نکند یا بگوید که: تا وقتی زنده بود از دستش سختی می‌کشیدیم. حالا که رفته نجات پیدا کردیم.

 

نه، الان هم همین طور هست. تا طرف شیطانی می‌کند می‌گویم که: سنگ دیوار بگیرش. چند قدم رفته می‌گوید:آخ می‌گویم: چه شد؟ می‌گوید: نمی‌دانم پایم محکم به سنگ دیوار خورد، آن هم به لبه سنگ.»[37] آقای یعقوبی در سخنرانی دیگری درباره اینکه آیا جزء یاران خاص امام زمان می‌باشد یا نه چنین می‌گوید." آیا ما از یاوران خاصه امام زمان هستیم یا نه؟ عرض می‌کنم نه ما یکی از محبان اهل بیت هستیم که دوست داریم بیشترین وظیفه را در برپایی ظهور امام زمان(عج) انجام دهیم و البته این را هم خدمت شما عرض کنم که وعده شهادت را هم به ما داده‌اند........پس ما از یاوران خاصه امام زمان یا از 313 نفر نیستیم و اصلاً دنبال آن هم نیستیم این را هم بدانیم که 313 نفر فرماندهان لشکر امام زمان برای هیچ احدی آشکار نیستند و بلکه امام زمان ؟؟؟؟ هستند و نمی‌گذراند که آن افراد آشکار(شوند) چرا؟ چون به محض اینکه آن افراد بخواهند آشکار شوند دشمن به آنها حمله می‌کند. درحال حاضر دشمن همه جا را احاطه کرده و شدیداً دنبال یاوران امام زمان و خواص امام زمان و فرماندهان لشکر امام زمان است یک ماجرایی مثل ماجرای زمان ولادت موسی(ع) است. اگر فرعون و فرعونیان بفهمند یا حدس بزنند که یکی از این افراد که می‌خواهند به دنیا بیاید، ممکن است موسی باشد بلافاصله آن فرد را مصدوم می‌کنند. آن گاه چطور کسی می‌گوید که من یکی از یاوران امام زمان را می‌شناسم یقین بدانید که این تصور شما و این یقین شما ....... باطل است فرعونیان سعی می‌کردند که تمام پسر بچه‌ها را بکشند تا مبادا یکی از آنها موسی باشد در این زمان هم شیاطین دارند این طور رفتار می‌کنند آن وقت چطور شما می‌گویید که من 5 نفر از 313 نفر را می‌شناسم چنین موضوعی نه با عقل سلیم موافقت دارد نه با غیرت امام زمان(عج) و ما هم می‌گوییم که جزء آنها نیستیم- البته نه به لحاظ ترس- واقعاً جزءشان نیستیم. هر چند که دشمن گمان می‌کند که ما جزء آنها هستیم و خیلی هم سعی می‌کند که اذیتمان کند هر چقدر هم که می‌گوییم یا با ما جزء آنها نیستیم، دست از سرما  بردارید ولی باز هم آنها دست بر نمی‌دارند. البته ما هم خوشمان می‌آید که دشمن به سمت ما بیاید و با او بجنگیم. ما از جنگ با دشمنان مهدی خوشمان می‌آید. و از آن استقبال می‌کنیم. این نسبت که بترسیم والحمدلله بسیاری از اوقات سال مشغول جنگ با دشمنان نامرئی مولایمان هستیم لکن از جنبه‌ مادی سعی می‌کنیم با رهبر معظم انقلاب .......هماهنگ باشیم ولی از جنبه‌های غیر مادی به محبت امام دست و بالمان باز است.[38]

 

«شمشیر علوی»

آقای یعقوبی در یکی از سخنرانی‌های نظام عالم، ضمن هشدار به علمای شیعه مبنی بر حفاظت از انقلاب، خود را دارای شمشیر علوی معرفی می‌کندعلمای شیعه! از انقلاب دفاع کنید هر چند اسلحه ندارید بلند شوید بیائید توی صحنه دفاع، دشمن شماها را می‌کشد. بله می‌کشد شماها را ولی افتخار کنید و بگوئید که مولاجان هر چند که اسلحه نداشتم بخاطر شما قیام کردم. جوانان شیعه! سنگر انقلاب را حفظ کنید شیاطین سازمان دهی شده توی اسن کشور دارند وارد می‌شوند شیاطین انسانی و غیر انسانی. رد پایشان عیان است من با چه زباین بگویم تا شما شیعیان بیدار شوید.........علمای شیعه زیر پای‌تان خالی است......ای خوبان امت! بنده برای شما مطرح می‌کنم تا بفهمید چه دارید و چه ندارید و بدانید دشمن دارد به این سرزمین می‌آید تا شما‌ه را تارومار کند لذا از اختلاف، تفرقه بپرهیزید دشمن آمده، ستادهای عملیتشان را در این حوالی، درحوالی این کشور برپا کرده‌اند دشمن غیر انسانی. بنده از آنها باکی ندارم زندگیم را باری مبارزه گذاشته‌ام. ببینید اگر توانستید مبارزه کنید اگر نتوانستید بدانید که یک سرباز کوچک اینجا هست که پدر در می‌آورد. شمشیر علوی می‌کشد و به جان دشمنان اهل بیت می‌افتد و پدرشنا را در می‌آورد ان شاء الله[39]

 

«جنگ با صهیونیست ها»

آقای یعقوبی خطاب به امام حسین چنین می‌گوید:« مولاجان! من نمی‌توان در این دنیا تحمل کنم آتش می‌زنم به دنیا، دینایی که شما را تار و مار کرد، تارو مارش می‌کنم، لشکری عظیم به پا می‌کنم با توکل بر خدا. صهیونیستها را قطعه قطعه‌شان می‌کنم در کنار دریای مدیترانه اگر خدا اجازه بدهد. تمام شیاطین جنی را ذره ذره شان می‌کنم به اذن الله و شیاطین انسی را نابودشان می‌کنم....... من از لشکریان مهدی شما نیستم ولی دنیایی را که شما را نتواند تحمل کند به آتش می‌کشم اگر اجازه بدهید صبر می‌کنم دجال بیاید او را هم بکشم بعد بیایم.[40]

 

«مهمانی برزخ و حضرت موسی و ماجرای فلسطین»

آقای یعقوبی بر این باور است که هر هفته یک مهمانی، بعد از نماز مغرب و عشاء در برزخ کربلا برگزار شده و خوبان در آن مهمانی گرد امام حسین جمع می‌شوند« در هرهفته معمولاً فقط یک مهمانی در برزخ برگزار می‌شود آنهم در شب جمعه بعد از نماز مغرب و عشاء، آن هم در کربلا، در برزخ کربلا خوبان آنجا به گرد امام حسین صلوات الله علیه جمع می‌شوند. امام تقریباً هر شب جمعه اشاره می‌کنند که ببینید زمینی‌ها چه کار دارند می‌کنند، مردم در دنیا چه کار دارند می‌کنند»[41]

 

یکی از نکات جالب آقای یعقوبی چگونگی حضور حضرت موسی در این مجلس است وی در این باره چنین می‌گویدان شاء الله موسی بیاید یک مشت به ما بزند و بگوید شما چرا سر من را فاش می‌کنی، می‌گویم موسی جان! شما اگر توان داری برو این شارون که به اسم شما جنایت می‌کند جمع و جورش کن من یواش یواش دارم عصبانی می‌شم‌ها جناب موسی. نذار من عصبانی بشم. شاید بگید اگر عصبانی بشی چی می‌شه؟‌خب، خدا می‌دونه چی می‌شه یک شارونی بسازم با توکل به خدا به هر حال من گفتم شما هم باور نکنید چون باور کردنش بهتون فشار می‌آره ......... من این قسمت را برای شما نگفتم آقایان علماء آقایان محققین من این را برای شما نگفتم شما اصلاً این قسمت را فاکتور بگیرید این قسمت، شنونده جناب موسی علیه السلام است که تو این شب‌ها اصلاً تو کربلا پیدایش نمی‌شود، شبهای جمعه. چون هر کس بهش می‌گه: آخه موشی تو هم؟! از خوبان که کربلا جمعند. آخر موسی تو چرا کاری نکردی؟! به خاطر اینکه گرفتار کلام این و آن نشی روش نمی‌شه تو کربلا بیاد. غریبانه میاد، در حوالی کربلا قدم می‌زند شاید به بشقاب غذا یکی ببره یواشکی بهش بگه که بیا آقایی که جثه موسسی داری یه چیزی انداختی روی خودت، کسی نشناسه، همه چیزت شبیه موسی است ولی خدا می‌دونه اسمت چیه. بیا این بشقاب غذا را امام دادند برای شما. بگیرو  برو دیگر از این کارها نکن. به هر حال ان شاءالله که موسی علیه السلام این جانواران را جمع و جور کنه.»[42]

 

«خدایا از ماجرای فلسطین یواش یواش من دارم عصبانی می‌شوم و اگر من عصبانی بشوم فقط خدا می‌داند چه می‌شود فقط همین جا تلویحاً عرض کنم. آقای موسی ای بزرگ قوم یهود! یا این یهودی‌ها را سر جای شان بنشان و گرنه اگر بنده عصبانی بشوم ممکن است دست به یک کار بزنم. زمانه زمانه رسول الله است شما یا نسبت به این به اصطلاح یهودیها، بردارید تکلیفشان کنید اعلام برائت کنید از اینها رسماً، اینها خودشان را منسوب به شما معرفی می‌کنند یا اجازه بدهید به هر حال نگذارید من عصبانی بشوم این را جلوی شما عرض کردیم شما شاهد باشید من به شما گفتم، کجاست، نمی‌دانم سالهاست از دنیا رفته و در آسمانهای برزخی سیرو کیف می‌کند. نمی‌داند این افراد به اسم او چه کار می‌کنند شاید هم می‌داند به هر حال پس فردا، شما شاهد باشید نگوئید من خبر نداشتم من گفتم، شب جمعه هم هست ارواح مومنین و مومنات، آنهایی که اجازه دارند کربلا جمع می‌شوند امیدوارم کربلائیان که گوش‌شان شنواتر از ماست و صدای آنها را هم بهتر می‌شوند لا اقل آنها به سمع موسی و عیسی برسانند»[43]

 

«شفاء دهندگی»

آقای یعقوبی ادعا می‌کند به او قدرت شفاء دادن بیماران عطاء شده است وی در سخنرانی آخر خود در چهل شب با کاروان حسینی ضمن توضیح حالات خود با استاد چنین می‌گویددر آن صحنه‌ها آن چیزی که از خودم ساخته بودم....... حسابی کوبید و کوبید و کوبید از من خاک درست کرد بعد این خاک را گل کرد و یک ظرفی ساخت بعد ار مدتی در سال هفتاد و شش یک مقدار درمان در این ظرف ریخت، سر ریز کرد، ریخت بیرون فرمود: شیعیان و محبان از این استفاده کنند، بنوشند و دردهایشان التیام پیدا کند. حدود دو سال و نیم اجازه داد که در ظرف وجودمان این موضوع باشد.» وی همچنین می‌گوید:« ما یک زمانی در همین مسجد مشغول درمان بیماران بودیم افراد شیعه و سنی، مسلمان و غیر مسلمان به اینجا می‌آمدند کاری نداشتیم که چه دینی دارند می‌گفتیم اینها مهمان هستند مهمان ‌های اهل بیت هستند سعی می‌کردیم با محبتی که جاری شده بود وسیله خیر شویم تا مردمان درمان شوند یک زمانی گفتیم: خدایا می‌خواهیم به وجود مولایمان امام زمان پی ببریم........... با خود عهدی کردم و گفتم از امروز به مدت دو هفته وقتی پیش بیماران می روم و می‌نشینم در دلم نیت می‌کنم که مولاجان اگر راست می‌گویند که شما وجود دارید، اگر واقعاً شما صدای ما را می‌شنوید.......... این بیماران را خوب کنید تا ما به وجود شما یقین کنیم و از طرفی پیش خودم عهد کردم که ........ اگر چیزی واقع شد سفایی یا محبتی واقع شد یقین کنم که از خودم یا از دیگری نیست..........و فقط از اوست. با این نیت به نزد بیماران رفتم و تمام چیزهایی که بلد بودم را به کار بستم که مزاحمین که احتمال تاثیر گذاری آنها را می‌دادم- دفع شوند تا اگر چیزی جاری می‌شود خالص باشد برایم جالب بود می‌دیدم که در مدت آن دو هفته بیماران، سریعتر، آسانتر و بیشتر از قبل درمان می‌شدند.»[44] وی همچنین درباره چگونگی این درمان گری می‌گوید:« یک زمانی در آن اوایل که خداوند متعال توفیق عطا کرده بود اشاره‌ای می‌کردم و بیماران درمان می‌شدند یک صحنه عجیبی را من دیدم دیدم همراه دست من دستی دارد حرکت می‌کند کنجکاو شدم ببینیم این دست کیست، صاحب دست را شناختم کسی بودکه سالها قبل بسیار مظلومانه شهید شده بود. دیدم من تا یک حدی دستم را حرکت می‌دادم اما ایشان حرکت دستش را ادامه می‌داد جمع می‌کرد و می‌آورد در وجودش می‌گذاشت خیلی تعجب کردم چرا ایشان بیماری را در وجود خودش می‌گذارد از ایشان سوال کردم........ فرمود: درد شیعیانم بجانم........ گفتم که اجازه دهید من هم این کار را کنم، یکی دوبار اجازه دادند خیلی به من فشار آمد زمانی که به بیماری‌های دیگران اشاره می‌کردم بلافاصله آنه خوب می‌شدند ولی بیماری‌های آنان در وجود خودم می‌آمد یکی دو روز می‌افتادم دیدم من نمی‌توانم مثل این بزرگوار رفتار کنم شنیده‌ایم که در گذشته علی اکبر هم اینطور بودند درد و بلای شیعیان را از تن آنها در می‌آوردند و در وجود خودشان قرار می‌دادند.»[45]




 

[23] - چهل شب با کاروان حسینی، ص 1-290

 

[24] - به سوی ظهور، جلسه 8، ص26 و 27.

 

[25] - به سوی ظهور، جلسه 8، ص 27

 

[26] -چهل شب با کاروان حسینی، ص149.

 

[27] - به سوی ظهور، جلسه 8، ص 27 و 28.

 

[28] - به سوی ظهور، جلسه 8، ص 28-29

 

[29] - من آقایان خبرگان را نفرین نمی‌کنم و گرنه نفرینم هم سریع می‌گیرد.

 

نظام عالم، جلسه 3، ص14.

 

[30] - چهل شب با کاروان حسینی

 

[31] - به سوی ظهور، جلسه 8، ص26.

 

[32] - به سوی ظهور، جلسه8، ص 27.

 

[33] - به سوی ظهور، جلسه8، ص33.

 

[34] -به سوی ظهور، جلسه 8، ص33.

 

[35] - چهل شب با کاروان حسینی، ص 150

 

[36] - چهل شب با کاروان حسینی، ص 425

 

[37] - چهل شب با کاروان حسینی، ص 500.

 

[38] - به سوی ظهور، جلسه8، ص32-33

 

[39] - نظام عالم، جلسه4،ص21-22

 

[40] -  نظام عالم، جلسه4، ص21.

 

[41] - نظام عالم، جلسه6، ص8.

 

[42] - نظام عالم، جلسه 4، برگرفته از نوار، (ص19 با کمی تفاوت با متن پیاده شده)

 

[43] - نظام عالم، جلسه2، پیاده شده از نوار، (ص آخر با کمی تفاوت)

 

[44] - نظام عالم، جلسه 35، ص 1-2.

 

[45] - نظام عالم، جلسه 25، ص 9.

                                                                   

نظرات 2 + ارسال نظر
مسافری از آمازون یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:59 ب.ظ

سلام
این نواب اربعه کیا هستند؟
بعد یکم دیگه بگذره ادعای خدایی میکنه>

علیک سلام

http://www.alvadossadegh.com/fa/article/61-zohoor-a-gheybat/2703-1389-03-08-20-55-10.html

ناصر دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:06 ق.ظ

بنده جزوات ایشان را خوانده ام اینطور که می گویید نیست

سلام
شما موقعی میتونید این رو بگید که من از خودم بگم نه روی نوشته های ایشون مگر اینکه ایشون رسما بگن از حرفاشون برگشتن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد